مهین

مهین

معنی کلمه مهین در لغت نامه دهخدا

مهین. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «هَ و ن » ) نعت فاعلی از اِهانة. خواری بخش. خوارکننده : و له عذاب مهین. ( قرآن 14/4 ). غث و سمین و معین و مهین آن را وزنی ننهد. ( سندبادنامه ص 245 ). از هرچه حادث شود غث و سمین و معین و مهین و صلاح و فساد و خیر و شر بدانی. ( سندبادنامه ص 87 ).
اندر آئید و ببینید اینچنین
سرد گشته آتش گرم مهین.مولوی.برای حاجت دنیا طمع به خلق نبردم
که تنگ چشم تحمل کند عذاب مهین را.سعدی.
مهین. [ م َ ] ( ع ص ) سست و ناتوان. ( دستور الاخوان ). خوار و سست. ( منتهی الارب ) ( مجمل اللغة ). ضعیف. ذلیل. بی مقدار. عاجز. پست. بی توان :
سجده میکرد او که ای کل زمین
شرمسار است از تو این جزو مهین.مولوی.- ماء مهین ؛ آب ضعیف. کنایه از نطفه است. ( از مهذب الاسماء ) :
تبارک اﷲ از آن نقشبند ماء مهین
که نقش روی تو بسته ست و چشم و زلف و جبین.سعدی.|| اندک. حقیر. قلیل. || شیر زبان گز. || کم خرد و کم تمیز. ( منتهی الارب ). آن که تمیز و رایش ناقص باشد. || گشن که باردار نکند. ج ، مهناء. ( منتهی الارب ).
مهین. [ م َ ] ( ص نسبی ) ( مه = ماه + ین ) منسوب به مه. رجوع به مه شود. || ( ص تفضیلی ، ص عالی ) مِهین. رجوع به مِهین شود.
مهین. [ م ِ ] ( ص تفضیلی ، ص عالی ) ( مه = بزرگ + ین ) بزرگتر. ( غیاث ). بزرگترین. ( برهان ). مقابل کهین. اکبر. اسن. بزاد برآمده ترین. آن بزرگتر به سال. سالخورده تر. کِبَرَة. فرزند بزرگتر :
از این هر سه کهتر بود پیش رو
مهین از پس و در میان ماه نو.فردوسی.چو شاه جهان باز شد باز جای
به پور مهین داد فرخ همای.فردوسی.مهین دخت بانوگشسب سوار
به من داد گردنکش نامدار.فردوسی.قاورد پسر مهین چغری بیک را ولایت کرمان مقرر شد. ( سلجوقنامه ظهیری ص 18 ). || مطلق بزرگتر. بزرگترین از لحاظ مقام و برتری :
امیر عادل داناترین خداوند است
بزرگوارترین مهتر و مهین سالار.فرخی.حاسدم گوید چرادر پیشگاه مهتران
ما ذلیلیم و حقیر و تو امینی و مهین.منوچهری.مهین نعمت ایمان شناس و بدان
که ایمان ز ایزد گرامی عطاست.ناصرخسرو.

معنی کلمه مهین در فرهنگ معین

(مِ ) (ص نسب . ) بزرگتر، بزرگترین .
(مَ ) (ص نسب . ) ۱ - منسوب به ماه . ۲ - نامی است از نام های زنان .
( ~. ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - سست ، ضعیف . ۲ - خوار، زبون .
(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) خوار دارنده ، اهانت کننده .

معنی کلمه مهین در فرهنگ عمید

بزرگ، بزرگ تر، بزرگ ترین.
خوار، بی ارزش.

معنی کلمه مهین در فرهنگ فارسی

شمال ضیائ آباد واقع است . کوهستانی و سردسیر است و ۶۷۷ تن سکنه دارد . ده دهستان پائین شهرستان نهاوند فرمانداری کل همدان . در ۱۴ کیلومتری
مهینه: بزرگ، بزرگتر، بزرگترین، منسوب به ماه، از نامهای زنان، خواروپست، سست رای، مهنائ جمع
( صفت ) ۱ - سست ضعیف . ۲ - خوار زبون .
دهی است جزئ دهستان قاقاران بخش ضیائ آباد شهرستان قزوین .

معنی کلمه مهین در فرهنگ اسم ها

اسم: مهین (دختر) (فارسی) (تلفظ: me (a) hin) (فارسی: مهين) (انگلیسی: mehin)
معنی: منسوب به ماه، زیباروی، بزرگترین، ( در قدیم ) بزرگتر، [این نام چنانچه به فتح اول ( مَهین ) mahin تلفظ شود مرکب از ( مَه = ماه، ین ( پسوند نسبت ) ) می باشد و منسوب به ماه است]، بزرگترین ( از نظر مقام و رتبه و ارزش ) [این نام چنانچه به فتح اول ( مَهین ) mahin تلفظ شود مرکب از ( مَه = ماه + ین ( پسوند نسبت ) ) می باشد و منسوب به ماه است]، مانند ماه

معنی کلمه مهین در دانشنامه عمومی

مهین (روستا). مهین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان سراب واقع شده است معنی لغوی مهین از واژه مهان یا سران و بزرگان گرفته شده است که اشاره به سکونت امرا و افراد قدرتمند چون امیر تومان سالارزاده و دیگر بزرگان مربوط به دوره قاجار و پهلوی است.

معنی کلمه مهین در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَهِینٌ: خوار و ضعیف - حقیر (از هون است که به معنای ضعف و حقارت است، و منظور فرعون از مهین بودن حضرت موسی (علیهالسلام) ، فقیر و تهی دست بودن ایشان است)
معنی مُّهِینٌ: خوار کننده (از هون است که به معنای ضعف و حقارت است )
ریشه کلمه:
هون (۲۶ بار)
توصیف عذاب به «مُهِیْنٌ» (خوارکننده و اهانت بار) از مادّه «هَوان» به خاطر آن است که جریمه، باید همانند جرم باشد، آنها نسبت به آیات الهی توهین کردند، خداوند هم برای آنها مجازاتی تعیین کرده که علاوه بر دردناک بودن، توهین آور نیز می باشد.

معنی کلمه مهین در ویکی واژه

خوار دارنده، اهانت کننده.
سست، ضعیف.
خوار، زبون.
بزرگتر، بزرگترین.
منسوب به ماه.
نامی است از نام‌های زنان.

جملاتی از کاربرد کلمه مهین

مهین افشان‌پور از سال ۱۳۶۳ به تعلیم رشته نقاشی پرداخت و افزون بر خلق آثار شاخصی در نگارگری، همت خویش را صرف تربیت شاگرد و تدریس کرد. مهین افشان‌پور چند سالی در بخش آموزشی سازمان میراث فرهنگی تدریس می‌کرد و از سال ۱۳۶۰ به تعلیم رسمی پرداخت. در دانشکده سوره، دانشگاه هنر نیز تدریس می‌کرد و همچنین در دانشگاه الزهرا به تدریس مینیاتور مشغول بود.
این روستا در دهستان فرمهین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۲۵ نفر (۴۰خانوار) بوده‌است.
مهین و کهین زن مبارک رده کم از سی بدند و براز پانزده
ز مردان بیش‌تر دارد سترگی مهین‌بانوش خوانند از بزرگی
بهین گوهر درج شاهنشهی مهین اختر برج ظل اللهی
«‌این وزیران از کهین و از مهین‌» «‌لعنت‌الله علیهم اجمعین‌»
فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَکْبَرَ (۲۴) عذاب کند اللَّه او را بعذاب مهین.
این روستا در دهستان فرمهین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۰۲ نفر (۹۹خانوار) بوده‌است.
امروز گزیده جهان اوست فرزند مهین آسمان اوست
این روستا در دهستان فرمهین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۲۸ نفر (۳۹خانوار) بوده‌است.
مهین رهنمایان، شمع جمع اولیای دین دلیل پیشوایان، قبله اعیان روحانی
این روستا در دهستان فرمهین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۹۸ نفر (۱۲۷خانوار) بوده‌است.
ویولن سل: کریم قربانی، مهین تویسرکانی
سید احمد فَردید با نام اولیه سید احمد مهینی یزدی (۱۲۸۹ – ۲۵ مرداد ۱۳۷۵) متفکر معاصر ایرانی بود.
دبیر: مهین افشار (آمنه ملکی) دبیر از سال دوم: حسن متین
من بدانستم که نان نام مهینست نقطهٔ جمعیت و بنیاد دینست
جهاد اکبرش ز اصغر فزون که نفس از او گشت ذلیل و مهین
گه شود آسمان و گاه زمین گاه گردد عزیز و گاه مهین
مهین افشان‌پور در شهریور ۱۳۲۰ در تهران زاده شد.
شاه‌لولاک نام آبشاری دائمی در نزدیکی شهر چرمهین از توابع بخش باغ بهادران شهرستان لنجان در استان اصفهان ایران است. این آبشار نزد مردم محلی به نام‌های شالورا، شاهلورا، شالوران و شاهلراسب نیز نامیده می‌شود.