سینه کش. [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) آنکه سینه را بر زمین یا چیز دیگر بساید. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). آنکه به سینه راه رود : چون ابر بهاری بزمین سینه کش آید شوکت شده از بس که گران بار نگاهم.محمد اسحاق شوکت ( از آنندراج ).- سینه کش رو به آفتاب ؛ در معرض آفتاب. ( فرهنگ فارسی معین ). - سینه کش کوه ؛ شیب تند و تیز کوه. ( فرهنگ فارسی معین ).
معنی کلمه سینه کش در فرهنگ معین
( ~. کِ ) (ق مر. ) جای هموار و معمولاً شیب دار. ، ~ آفتاب رو به آفتاب ، در معرض آفتاب . ، ~کوه : شیب تند و تیز کوه .
معنی کلمه سینه کش در فرهنگ عمید
جای پهن و هموار در دامنۀ کوه: سینه کش کوه. * سینه کش آفتاب: [مجاز] جای رو به آفتاب، جای مسطح که خورشید بر آن بتابد.
معنی کلمه سینه کش در فرهنگ فارسی
یا سینه کش آفتاب . رو به آفتاب در معرض آفتاب . یا سینه کش کوه . شیب تند و تیز کوه . آنکه سینه را بر زمین یا چیز دیگر بساید .
جملاتی از کاربرد کلمه سینه کش
تخم وفایت ای دوست تا من به سینه کشتم مهر عیال و فرزند یکسر ز سر بهشتم
هزار بار دمی از برای مد نظر بلوح سینه کشم صورت خدنگ ترا
در صدف از سوز او گوهر گداخت سنگ اندر سینه کشنر گداخت
ز آه من سوخت جهانی و ندانم چه شود اگر از سینه کشم آه شرر بار دگر
سینه کشتی با سرعت ۵۵/۵ کیلومتر بر ساعت و بازاویه ۲۰ درجه با بستر اقیانوس برخورد کرد؛ در نتیجه بدنه شکسته شد و عرشههایش خرد شدند. بقایای متلاشی شده دم حاکی از برخورد بدتر آن با کف اقیانوس است.
هلال نیست عیان هر محرم از گردون که آسمان ز غم او الف بسینه کشید
تابان نه هلالست دراین ماه ز گردون بر سینه کشیده است الف قرص مه از غم
سینه کشتی از دم که هنوز شناور بود، جدا شد. دم کشتی سرو ته شده و آب از سمت جلو وارد آن شد
از بس که دلم آتش عشق تو نهان کرد رفتم نفس از سینه کشم، دود برآمد
الف به سینه کشد دفتری که اندروی خلاف مدح تو و دوستان تست سخن
ز کعبه سنگ به دل می زند خلیل از تو الف به سینه کشد بال جبرئیل از تو