سسه

معنی کلمه سسه در ویکی واژه

منسوب به سَس؛ صدای او، آوای او، ناله او. (گویش بهاری) سَس به معنی صدا بوده و با پسوند ربطی «ه» به کسی یا چیزی مرتبط می‌گردد؛ غورت‌سسه: صدای گرگ، ماشین‌سسه: صدای ماشین.

جملاتی از کاربرد کلمه سسه

عضویت در این مؤسسه برای عموم آزاد است.
ز آیت لایمسسه الا آمدی در شمار مستثنا
چون عسسها جمله شبکوران بدند لاجرم از دید جان کوران بدند
او در سال ۱۹۸۵ از مؤسسه کشاورزی قرقیزستان و در سال ۲۰۰۲ از دانشگاه اقتصاد و کارآفرینی فارغ‌التحصیل شد.
صبا از طره اش نگسسه تاری ندیده چشمش از سرمه غباری
الا ای جان و دل را درد و دارو تو آن نوری که کم تمسسه نارو
ای چراغ خلد ازین مشکوةمظلم کن کنار تو شوی نور علی نور که لم تمسسه نار
او دانش‌آموختهٔ دانشگاه ییل و دانشگاه هاروارد و از اعضای انجمن روان‌شناسی آمریکا است و بابت پژوهش‌های مهمش، برندهٔ جایزهٔ «دانشمند پژوهش‌گر» از مؤسسه ملی سلامت روان شده‌است.
مثلا آتش را در چند مقام بینند و در هر مقام آن را معنی دیگر باشد: گاه باشد که نشان عبور بر صفت آتشی باشد و گاه بود که نشان گرمی طلب باشد و گاه بود که نشان غلبه صفت غضب بود و گاه بود که نشان غلبه صفت شیطنت بود و گاه بود که نور ذکر بود بر مثال آتش و گاه بود که آتش شوق بود که هیمه صفات بشری محو میکند و گاه بود که آتش قهر بود و گاه بود که آتش هدایت بود چنانک موسی را بودعلیه السلام که «انس من جانب الطور نارا» و گاه بود که آتش محبت باشد تا ماسوای حق بسوزد و گاه بود که آتش معرفت باشد که «و لولم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء» و گاه بود که آتش ولایت بود که «الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» و گاه بود که آتش مشاهده بود که «ان بورک من فی النار و من حولها». و جز ازین آتشها بود که فرق میان هر یک جز شیخی صاحب تجربه نتواند کرد. و باقی دیگر وقایع و تفاوت آن برین جمله قیاس کند.
بحقیقت بدانکه نور عقل با کمال مرتبهٔ او در مثال مشکوهٔ جسد و زجاجهٔ دل و روغن زیت روح بمثابت صفای زیت است که: «یکاد زیتها یضیء» و اگرچه زیت روحانیّت و صفای آن که نور عقل است ملایکه داشتند که: «خلقت الملائکه من نور» و آن زیت بود که قابل ناریت نور الهی بود که: «و لم تمسسه نار.» ولکن مشکوهٔ جسد و زجاجهٔ ء دل و مصباح سرّ و فتیلهٔ خفی نداشتند که قابل ناریّت نور الهی نشدند بی این اسباب و حیوانات اگر چه مشکوهٔ جسد و زجاجهٔ دل بود امّا زیت روحانیت و صفای نور نبود هم قابل نتوانستند آمدن «فأبین ان یحملنها و اشفقن منها».
در سال ۱۹۶۸ لیگ اولین زن در جورجیا شد که به عنوان عضو مؤسسه معماران آمریکا انتخاب شد، که برای این افتخار توسط شورای جورجیا «به دلیل خدمت به این حرفه» نامزد شد. و یکی از تنها هشت معمار زن بود که تا آن تاریخ در عضویت مؤسسه معماران آمریکا حضور داشت.
از سالِ ٨٩ عضو موسسه هنرمندان پيشكسوت ايران است.
پس روغن روح را که از شجره مبارکه «من روحی» گرفته است نه شرقی عالم ملکوت بود و نه غربی عالم ملک در زجاجه دل‌کرد. روغن در غایت صفا و نورانیتی بود که میخواست تا ضو مصباح دهد اگرچه هنوز نار بدو ناپیوسته بود «یکا دزیتها یضی و لو لم تمسسه نار» از غایت نورانیت روغن روح زجاجه دل بکمال نورانیت «الزجاجه کانها کو کب دری» رسید. عکس آن نورانیت از زجاجه بر هوای اندرون مشکاه افتاد منور کرد عبارت از آن نورانیت عقل آمد. هوای اندرون مشکاه را که قابل نورانیت زجاجه بود قوای بشری گفتند پرتوی که از اندرون مشکوه بروزنهای مشکوه بیرون آمد آن را حواس خمسه خوانند.و تا این آلات و اسباب مدرکات بدین و جه بکمال نرسیدف سر «کنت کنزا مخفیا» آشکارا نشد. یعنی ظهور نوالله را این مصباح بدین آلات و اسباب بمی‌بایست و تا این مصباح نبود اگرچه اثیر نارالهی محیط ذرات کاینات بود که «الا ا نه بکل شی محیط» اما مکنون «کنت کنزا مخفیا» بود ظهور نور آن نار را این مصباح با این آلات میبایست.
تکمه دان اخگوژنه سنهار باشد زن پسر گسسه خط مکتوب نامه فرو شوکت دارو برد
تو آن نوری که لم تمسسه نارُ درون جان و دل دردی و دارو