رب

معنی کلمه رب در لغت نامه دهخدا

رب. [ رَ ] ( از ع ، اِ ) لغتی است در رَب که گاهی مخفف آید. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از متن اللغة ). لغتی است در رب که از نامهای خداوند تبارک و تعالی باشد. ( ناظم الاطباء ). در فارسی نیز معمولاً مخفف آید مگر درمقام عطف و اضافه و بندرت شعر و جز آن :
گویدْت نرم نرم همی کاین چه جای تست
بر خویشتن مپوش و نگه دار راز رب.ناصرخسرو.انت فیهم بتو رب خوانده و ما کان اﷲ
کی عذاب از پی ماکان بخراسان یابم.خاقانی.از خدا خواهیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب.مولوی.خفته از احوال دنیا روز و شب
چون قلم در پنجه تقلیب رب.مولوی.آواز به شش جهت درافتاد
از غفلت دیو و سطوت رب.ملک الشعراء بهار.و رجوع به رَب شود.
- یا رب ؛ کلمه ندا، یعنی ای پروردگار من. ( ناظم الاطباء ). حرف ندای عربی است با تشدید رب که درفارسی مخفف آید و بصورت صوت ندا و تعجب و تحسر بکاررود :
یا رب چو آفریدی رویی بدین مثال
خود رحم کن بر امت و از راهشان مکیب.شهید بلخی.یا رب چرا نبرّد مرگ از ما
این سالخورده زال بن انبان را.منجیک.یا رب مرا به عشق شکیبا کن
یا عاشقی بمرد شکیبا ده.اورمزدی.یا رب تو گِلم سرشته ای من چه کنم
وآن خشم و غضب تو رشته ای من چه کنم.( منسوب به خیام ).یا رب تو کریمی و کریمی کرم است
عاصی ز چه رو برون ز باغ ارم است.( منسوب به خیام ).یا رب چه بود آن تیرگی وآن راه دور و نیمشب
از جان من یکبارگی برده غم جانان طرب.سنائی.اینکه می بینم به بیداری است یا رب یا به خواب
خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب.انوری.یا رب ز دست گردون چه سحرها برآمد
گرنه از آن قواره نیمی کنند کمتر.خاقانی.دزد نحل است جان عالم را
الامان یا رب از چنین دزدی.خاقانی.باد دعاهای خیر در پی او تا دعا
اول او یا رب است وآمین پایان او.خاقانی.یا رب ز حال آدم و رنج من آگهی
خود کن عتاب گندم و خود ده جزای نان.خاقانی.یا رب بوقت گل گنه بنده عفو کن

معنی کلمه رب در فرهنگ معین

(رَ بّ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - خداوند. ۲ - مالک ، ارباب .
( رُ ) [ ع . ] (اِ. ) آب گوجه فرنگی ، انار و غیره را گرفته می جوشانند و از آن مادة غلیظ و خوش رنگی به دست می آید که برای خوش رنگ و خوشمزه شدن انواع غذاها از آن استفاده می کنند.

معنی کلمه رب در فرهنگ عمید

آب انگور، آب انار، گوجه فرنگی، یا میوۀ دیگر که آن را بجوشانند تا غلیظ شود.
پروردگار، خداوند.

معنی کلمه رب در فرهنگ فارسی

پروردگار، خداوند، مالک، مصلح، ارباب وربوب جمع، آب انگوریا آب اناریاگوجه فرنگی یامیوه دیگر
( اسم ) آب میوه های ( انگور انار و غیره ) جوشانده عصاره شیره جمع رباب ربوب . یا رب کسی را کشیدن وی را بکاری سخت واداشتن .
رب . جماعت کثیر یا ده هزار

معنی کلمه رب در دانشنامه آزاد فارسی

رُب
در مکاتب مختلف آشپزی، نام عام شماری از افزودنی ها، فراهم آمده از افشرۀ بر آتش قوام آمدۀ میوه هایی چون گوجه فرنگی و انار و نارنج و آلوچه و آلوی قطره طلا و ازگیل و سیب ترش، برای ترش و خوش رنگ ترکردن انواع غذا. مرسوم ترین رُب ها، رُب گوجه فرنگی است که، چنان که از نام آن پیداست، تا پیش از ورود گوجه فرنگی به ایران در آشپزی ایرانی رواج و رونق نداشته است. جز رُب گوجه فرنگی که رواج آن به نوعی یکنواختی در آشپزی ایرانی انجامیده است، دیگر انواعِ رُب، به ویژه رُب نارنج و انار، از اقلام اصلی و حذف نشدنی شماری از غذاهای ایرانی به شمار می رود؛ چنان که رُب انار، در برخی مناطق شمالی ایران، و رُب آلوچۀ جنگلی، از اقلام اصلی خورش فسنجان به شمار می رود.

معنی کلمه رب در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
این اسم و صفت خداوندی به معنای مالک و پروراندن است. پس از اسم جلاله «الله» بیشترین اسمی که در قرآن مشاهده می شود. اسم «ربّ» است، به طوری که بر اساس کتاب «المعجم المفهرس» بیش از نهصد و پنجاه بار این نام تکرار شده است.
این اسم، گاهی مضاف به ضمیر است و گاهی مضاف به اسم ظاهر؛ مثل «ربّنا» و «ربّ العالمین» و گاهی اضافه به یکی دیگر از اسمای حسنای الهی؛ مثل «سلام قولاً من ربّ رحیم» و با مروری به مضاف الیه «ربّ» درمی یابیم که عالم هستی و تمامی جلوه های وجود، مربوب و مملوک اویند.
فرهنگ قرآن، جلد 14، صفحه 360.
[ویکی الکتاب] معنی رَبِّ: مخفف یا ربِّی - ای پروردگارمن - ای پرورش دهنده من(درعباراتی نظیر "رَّبِّ زِدْنِی عِلْماً "وکلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
معنی رَبُّ: پروردگار - پرورش دهنده - مالکِ مدبر
معنی رَّبَّانِیُّونَ: کسانی که اختصاص و ارتباطش با رب شدید و اشتغالش به عبادت او بسیار است اصطلاحاً به فقهای یهود نیز گفته می شود
معنی رَبَّانِیِّینَ: کسانی که اختصاص و ارتباطش با رب شدید و اشتغالش به عبادت او بسیار است اصطلاحاً به فقهای یهود نیز گفته می شود
معنی رَبِّکَ: پروردگارت - پرورش دهنده تو(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
معنی رَبُّکِ: پروردگارت(مؤنث)- پرورش دهنده تو(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
معنی رَبِّکُمْ: پروردگارتان - پرورش دهنده شما(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
معنی رَبَّنَا: پروردگارما - پرورش دهنده ما(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
معنی رَبُّهُ: پروردگارش - پرورش دهنده او(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
معنی رَبِّهَا: پروردگارش (مؤنث) - پرورش دهنده او(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
معنی رَبَّهُم: پروردگارشان - پرورش دهنده آنها(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
تکرار در قرآن: ۱(بار)

معنی کلمه رب در ویکی واژه

آب گوجه فرنگی، انار و غیره را گرفته می‌جوشانند و از آن مادة غلیظ و خوش رنگی به دست می‌آید که برای خوش رنگ و خوشمزه شدن انواع غذاها از آن استفاده می‌کنند.
خداوند.
مالک، ارباب.

جملاتی از کاربرد کلمه رب

این ملکت مشرق را وین ملکت مغرب را آری تو سزاواری، آری تو سزاواری
بنما ز می فرخ این سو اخ و آن سو اخ بربای نقاب از رخ معشوق نقابی را
کس چو زن اندر سیاهی قرن‌ها منزل نکرد کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود
شکوفه طرب آورد شاخ عشرت بار که بوی نصرت و فتح آید از نسیم بهار