دعب

معنی کلمه دعب در لغت نامه دهخدا

دعب. [ دَ ] ( ع مص ) راندن. || مزاح کردن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دعابة. و رجوع به دعابة شود. || آرمیدن با زن. ( از منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دعز. و رجوع به دعز شود.
دعب. [ دَ ع ِ ] ( ع ص ) رجل دعب ؛ مرد بامزاح. ( منتهی الارب ). لاعب.( اقرب الموارد ). شوخ. لاغگوی. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه دعب در فرهنگ معین

(دَ ) [ ع . ] (ص . ) شوخی ، مزاح .

معنی کلمه دعب در فرهنگ فارسی

مزاح کردن، شوخی کردن
( صفت ) شوخ لاغگوی .
راندن .

معنی کلمه دعب در ویکی واژه

شوخی، مزاح.

جملاتی از کاربرد کلمه دعب

امامزاده سیدعبادالدین، روستایی از توابع بخش میمند شهرستان فیروزآباد در استان فارس ایران است.
با توجه به نوشته سیدعبدالله جزایری پیداست که در اواخر قرن دوازدهم هجری نیز اهواز حال و روز خوبی نداشته‌است. او می‌نویسد: «اکنون از عمارات آن‌جا همان قلعه موجود است که شیخ ناصر بن حمید آن را حصار کشیده مشتمل بر چند خانوار رعیت دیم‌کار.»
گه کنی وصف از تلال و رسوم که چنین گفته اعشی و دعبل
در طوس دو قبر قرار دارد، قبر بهترین مردم و قبر بدترین آنان؛ این است از عبرت‌های روزگار، نه ناپاک از نزدیکی به فرد پاک سودی می‌برد و نه شخص پاک از نزدیکی به شخص ناپاک ضرری. (شعر دعبل خزاعی شاعر عرب معاصر علی بن موسی الرضا)
گر ندیدستی لبید و اخطل و اعشی قیس دعبل و بوطیب و بشار و مروان دیده‌ای
چون میسر شدعبور از خاک و آب می شود از حق خطاب مستطاب
آهوان دادعباس، روستایی در دهستان سرخ قلعه بخش سرخ قلعه شهرستان قلعه‌گنج در استان کرمان ایران است.
عطارد قلم بکف پی مدحش از شرف گهی دعبلی کند زمانی فرزدقی
این روستا در دهستان سیدعباس قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۵ نفر (۱۵خانوار) بوده‌است.
نیستم دعبل ولی دعبل اگر بودی کنون سجده می کردی مرا، بر درّ نظم شاهوار
این روستا در دهستان سیدعباس قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۳۰ نفر (۳۷خانوار) بوده‌است.
ابوجعفر، محمد بن عبدالله خُزاعی شهرت‌یافته به ابوالشیص (?-۸۱۲م) شاعر عراقی در سدهٔ دوم هجری و پسرعموی دعبل بن علی خزاعی بود.
مدح دست گهرافشان تو سر می ناید آری ازدریا آسان نتوان کردعبر
و گفت: هرچه عبارت کنی به زیان خویش باید که از حال خودعبارت کننده باشی و نباشی به سخن خویش عبارت کننده و گوینده حکایت از غیری.
گرم مرزوق گردانی به خدمت همان گویم که اعشی گفت و دعبل
اشارت کرد کز مدح تو گیرم کلاه بو فراس و تخت دعبل
پس از دوران حصر و کاهش محدودیت‌ها بتدریج دیدار علمای بلندپایه کشور با سید حسن طباطبایی قمی صورت گرفت. از اولین دیدارها می‌توان به حضور ناصر مکارم شیرازی، سیدموسی شبیری زنجانی، حسین وحید خراسانی، صدوقی مازندرانی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، مصباح موسوی، اشاره کرد.
موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته‌ای را تربیت کرد که معروف‌ترین آنان در ایران یوسف صانعی و هاشمی رفسنجانی و در لبنان سیدعباس موسوی دبیرکل سابق حزب‌الله است.
دعبل شاعر را گفتند: تنهائی چیست؟ گفت: مردمان را نگاه کردن و سپس سرود:
معینیان در این زمان از در اتحاد با ال بوسعیدی عمان در امده و در سال ۱۷۶۸م. کشتی جنگی معروف نادری به نام رحمانی را به احمدابن سعید فروختند.کریم خان در واکنش زکیخان را به بندر عباس فرستاد. او در ۱۱۹۰ه. ق. توسط عبدالله ثانی معینی دستگیر شدودر مقابل رهایی پسر عبدالله که به گروگان در شیراز بود.ازاد شد.عبدالله ثانی همسری به نا صوغیه اختیار کردواز او دختری به نام عایشه داشت که بعد از نامزدی با نصیرخان لاری، زکی خان سر انجام به عقدعبدالرحمن ابن راشد در امد که جد شیخ حسن معینی گردید.