خرمائی

معنی کلمه خرمائی در لغت نامه دهخدا

خرمائی.[ خ ُ ] ( ص نسبی ) برنگ خرما. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- موی خرمائی ؛ موی برنگ خرما. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خرمائی. [ خ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان فرمشکان بخش سروستان شهرستان شیراز، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری سروستان و 8هزارگزی شوسه شیراز به خضر. این ده کوهستانی است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و حبوبات و میوه. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

معنی کلمه خرمائی در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان فرمشکان بخش سروستان شهرستان شیراز .

معنی کلمه خرمائی در ویکی واژه

bruno

جملاتی از کاربرد کلمه خرمائی

پیدات دیگر است و نهان دیگر باطن چو خا رو ظاهر خرمائی
درختی ساختم مانند طوبی خرم و زیبا که هر لفظیش دیناری است و هر معنیش خرمائی
ابوجعفر حدّاد گوید بحجّ میرفتم چون بثَعْلَبِیَّه رسیدم، آنرا خراب یافتم و هفت روز بود که هیچ نخورده بودم، بر در گنبد، خویشتن را بیفکندم، اعرابی بیامد بر اشتر، خرمائی چند بیاورد و پیش ایشان بریخت، ایشان بدان مشغول شدند و مرا هیچ چیز نگفتند اعرابی مرا ندید و بشد چون ساعتی برآمد باز آمد، با ایشان گفت یکی دیگر با شما است گفتند آری یکی درین گنبد است اعرابی درآمد، مرا گفت تو چه کسی که اینجائی چرا سخن نمی گوئی، من برفتم بخاطرم درآمد که یکی گذاشته اندکه او را چیزی نداده اند، هرچند جهد کردم که بروم نتوانستم رفت، راه بر من دراز کردی تا از چندین میل باز گردیدم از بهر تو، خرمائی چند آنجا بریخت و برفت من دیگرانرا بخواندم تا بخورند من نیز بخوردم.
سلیمان بن داود(ع) بر درختی بگذشت که پرنده ای بر آن بانگ همی کرد. وی از همرهانش پرسید: آیا دانید چه می گوید؟ گفتند: خداوند و رسول وی داناتر است. گفت: می گوید هم اکنون نیم خرمائی خورده ام، اف به دنیا باد.
چو چنگ از بار غم افسوس نخل قامتم خم شد نیامد چون به چنگم تاری از آن زلف خرمائی
دست جم چون راح ریحانیت داد خوان جم را خل خرمائی فرست
عبداللّه رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مسکین نه آنست که میگردد که لقمۀ به وی دهند یا دو، یا خرمائی یا دو گفتند پس مسکین کدامست یا رسول اللّه گفت آنک نیابد آنچه او را در خورد بود و شرم دارد که از مردمان خواهد و مردمان او را ندانند که صدقه به وی دهند.
خرمای تو می خورم ولی می ترسم از خرمائی کلیچه ام بستانی

چون بیائی سوی من با مزه خرمائی همی چند باشی بی‌مزه همچون خیار، ای ناصبی؟

خدای تعالی فرموده است: «و اما السائل فلا تنهر» یعنی «اما سائل را از خود مران» حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: رد مکن سائل را و چیزی به او بده، اگر چه نصف خرمائی باشد» و فرمود: «از برای سائل، حقی است، اگر چه بر اسبی سوار شده باشد» و فرمود: «سائل را رد نکنید، اگر چه سم سوخته باشد».