معنی کلمه خیابان در لغت نامه دهخدا
یکی باغ ماننده آسمان
خیابان آن چون ره کهکشان.استاد ( از انجمن آرای ناصری ).دل من باغبان عشق وتنهایی گلستانش
ازل دروازه باغ و ابد حد خیابانش.( از انجمن آرای ناصری ). || هرکوی راست و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد.( ناظم الاطباء ). کوی. شارع. ( یادداشت مؤلف ). راهی ساخته شده بین دو رسته ساختمان در کنار آن و این بیشتر در شهرهاست و در بیابان راه ساخته شده بین دو قطعه از بیابان.
- خیابان بندی ؛ احداث خیابان در شهری یا در باغی یا در هر فضائی و مکانی.
- خیابان بندی کردن ؛ خیابان در مکانی ایجاد کردن و آن معمولاً با تسطیح کف محل عبور با سنگ فرش کردن یا آسفالت کردن یا جز آن همراه است و در دو طرف آن بیشتر درختکاری می کنند و نهر احداث می نمایند. ( یادداشت مؤلف ). راست ساختن خیابان به رسم معهود. ( آنندراج ) :
خوش خیابان بندیی کردند در بستان ما.ارادت خان واضح ( از آنندراج ).- خیابان پیما ؛ بیکاره. خیابان گرد.
- خیابان ذرع کردن ؛ ولگردی. بیکارگی.
- خیابان سازی ؛ احداث خیابان در مکانی. ( یادداشت مؤلف ).
- خیابان سازی کردن ؛ احداث خیابان در مکانی کردن. خیابانی در فضائی بوجود آوردن. ( یادداشت مؤلف ).
- خیابان گرد ؛ آنکه در حاشیه خیابانها بدون قصد و از روی بیخودی راه می رود کنایه از بیکاره.
- خیابان گردی ؛ راه روی در خیابانها.
- || بیکاری که ملازم آن گردش در خیابانهاست.
- خیابان گردی کردن ؛ در خیابان بدون قصد راه رفتن. حاشیه گردی در خیابانها.
- خیابان گز کردن ؛ خیابان اندازه گرفتن. کنایه از بیکار و خیابان گرد بودن است. بیکاره راه رفتن در خیابانها.
خیابان. ( اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع درنه هزارگزی جنوب خاوری مشهد بر سر راه شوسه عمومی مشهد به سرخس با 1261 تن سکنه. آب آن از رودخانه است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه اتومبیل رو می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).