خلفی. [ خ َ ] ( ص نسبی ) پشتی. عقبی. چیزی که در پس واقع شود. ضد قدامی.( ناظم الاطباء ). ( از: خلف عربی + یای نسبت فارسی ). خلفی. [ خ َ ل َ ] ( ص نسبی ) متوالی. پی درپی. ( ناظم الاطباء ). ( از: خَلَف عربی + یای نسبت فارسی ). خلفی. ( اِخ ) شعبه ای است از رود جراحی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
معنی کلمه خلفی در فرهنگ فارسی
شعبه ایست از رود جراحی
جملاتی از کاربرد کلمه خلفی
تذکر آییننامهای به اشکال مختلفی در پارلمان کشورهای مختلف تعریف و قانونگذاری شدهاست. در قوانین مجلس شورای اسلامی ایران تذکر آییننامهای تخلفی است که نمایندگان نسبت به اجرای آییننامه داخلی مجلس مشاهده میکنند. در صورت مشاهده این تخلف نمایندگان میتوانند در عرض سه دقیقه اشکال مورد نظر را بیان کنند.
کرد آزاد شاهشان از جود هیچ خلفی نکرد در موعود
ازنا خلفی سبغه عامی نه خطا رفت خاص خلف صدق وزیر الوزرایی
اپیگلوت (بَرچاکنای) به صورت مایل به پشت در انتهای خلفی زبان و پشت استخوان لامی قرار دارد و در معاینه داخل حلق اغلب به سختی قابل مشاهده است.
تمام کن بر ما کاری با خود که از دو گیتی نهان». ارباب حکمت راست که درین آیت که اللَّه گفت وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ رمزی عجب است که گفتهاند و لطیفه نیکو، و آن لطیفه آنست که درین عالم هر چه راه آن بفناست اللَّه آن را تخمی پدید کرد و خلفی نهاد، تا نوع آن در جهان بماند و یکبارگی نیست نشود. اینست غرض کلی از وجود فرزند تا نوع وی بماند، و پدر را خلف شود و نسل منقطع نگردد. نه بینی اجرام سماوی چون شمس و قمر و کواکب و امثال آن که در تضاعیف روزگار تا قیامت راه آن بفنا نیست لا جرم آن را تخم نساخت و خلف ننهاد، و بر خلاف آن انواع نبات و ضروب حیوانست که چون فنا بروزگار در آن روانست لا جرم تخم و خلف از ضرورت آنست. ازینجا معلوم شود که خدای را عز و جل فرزند گرفتن سزا نیست و خلف او را بکار نیست، که وی زنده ایست باقی و کردگاری دائم، نقص فنا را بوی راه نه و آفت و زوال را در جلال وی جای نه، و عیب نقصان در کمال وی گنجای نه، همیشه بود و همیشه باشد، پس او را فرزند چه درباید یا چون سزد؟ تعالی اللَّه عن ذلک علوّا کبیرا.
البته در موارد خاص ممکن است بیمار دراز کشیده باشد یا گاه نمای جانبی قفسه سینه درخواست میشود ولی نمای استاندارد رادیوگرافی قفسه سینه خلفی قدامی در بیمار ایستاده است.
خلفی چونتو نزاید مگر از مادر گیتی تا از اینصورت زیبای دلاویز چه زاید
ب - زاویهٔ خلفی تحتانی: تودهٔ درشتی است موسوم به برجستگی ورکی که ضخیمترین قسمت استخوان است و محل اتصال عضلات خلفی ران میباشد.
مفصلهای موجود بین استخوانهای سر ثابتاند و به آنها درز (سوچور) گفته میشود. درز بین استخوان پیشانی و دو استخوان آهیانه را درز تاجی (کورونال) گویند. درز موجود بین دو استخوان آهیانه که درزی پیشین-پسین (قدامی-خلفی) است، درز پیکانی (سهمی، ساجیتال) نامیده میشود. درز بین دو استخوان آهیانه و استخوان پسسری نیز به درز لامی (لامبدوئیدال) موسوم است.
زنده است کسی که در دیارش ماند خلفی به یادگارش
آن سلف زنده بودکاو چو تو دارد خلفی وان شجر زنده بود کاو چو تو دارد ثمری
روان آدم می نازد از چو تو خلفی که حورعین بفروشی بشاة موقوده
خلفی فرخ افضل از خورشید دوش فضل خدا به کیوان داد
استخوان رکابی سومین و آخرین استخوان از سه استخوانچه موجود در گوش میانی است. استخوان رکابی استخوانی به شکل رکاب بوده و به دریچه بیضی که با رباط حلقوی به آن متصل شده تکیه کردهاست. قاعده استخوان رکابی به دریچه بیضی و سر آن به استخوانچه سندانی اتصال مفصلی دارد. این اتصالات با پایههای خلفی و قدامی متصل شدهاست.: 862
رودهها از سه قسمت قدامی، میانی و خلفی تشکیل شدهاند.
ابر رحمت نثار آن صدفی که بود گوهرش چنین خلفی
استخوانچه سندانی در عقب استخوانچه چکشی قرار دارد و دارای یک تنه مکعبیشکل، یک زائده بلند و یک زائده کوتاه است. قسمت خلفی استخوانچه چکشی دارای سطح کاو کوچکی است که با سندانی مفصل میشود.
کنار خلفی: از زایده کوندیلار شروع شده و تا زاویه مندیبول ادامه دارد.
غضروفهای کوزهای هرممانند هستند و با حاشیه فوقانی کریکوئید مفصل میشوند. آپکس هر غضروف در سمت بالا قرار دارد و چین آری اپیگلوتیک به آن متصل میشود. هر غضروف دارای زائده وکال در سمت قدام که لیگامان وکال به آن متصل میشود و زائده عضلانی در سمت خارج است که عضله کریکوآریتنوئید خلفی به آن متصل میشود.
خلفی بهتر ازین کار نشاید وی را گرچه فرزند همایونش نعم الخلف است