خبازی
معنی کلمه خبازی در فرهنگ معین
معنی کلمه خبازی در فرهنگ عمید
۲. (حاصل مصدر ) نان پزی، شغل و عمل خباز.
= پنیرک
معنی کلمه خبازی در فرهنگ فارسی
( اسم ) نوعی خطمی خطمی کوچک پنیرک پنیره ٠
جلال الدین عمر بن محمد الخبازی متوفی بسال ۶۹۱ ق .
معنی کلمه خبازی در دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:نانوایی
جملاتی از کاربرد کلمه خبازی
قوامی گاه خبازی از ان بی عیب شد کارت که این بی عیبی از فضل خدای غیب دان بینی
برآ چو آب ز تنور نوح و عالمگیر چرا تنور خبازی که جمله نان گیری
وانکه در مصر جامع ملکش قرص خورشید کرد خبازی
آنکه سیمی اندک اندر جیب داشت بر در دکان خبازی گذاشت
قرص خبازی اگر میده گوهر باشد نستانم ز کفش همچو گدا در کشمیر
چنان که اسامی آل سامان به استاد ابو عبدالله جعفر بن محمد الرودکی و ابوالعباس الربنجنی و ابوالمثل البخاری و ابو اسحق جویباری و ابوالحسن آغجی و طحاوی و خبازی نیشابوری و ابو الحسن الکسائی.
تو را گر قحط نان باشد کند عشق تو خبازی وگر گم گشت دستارت کند عشق تو دستاری
خوشی بود هژیری بر خواب و فرش پیری شب بوی زرد خیری خیر و بود خبازی
بود با من رفیق خبازی در خلا و ملا هم آوازی