خاگ

معنی کلمه خاگ در لغت نامه دهخدا

خاگ. ( اِ ) بیضه مرغ. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرای ناصری ) ( ناظم الاطباء ) ( اشتنگاس ). تخم پرنده. ( فرهنگ نظام ) . مرغانه. چوزی. || خاگ کبک یک قسم انگوراست که بسیار نفیس می باشد و در شیراز بوده و به تخم کبک مشهور و شبیه به آن است. ( انجمن آرای ناصری ).

معنی کلمه خاگ در فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) تخم مرغ .

معنی کلمه خاگ در فرهنگ عمید

= تخم مرغ

معنی کلمه خاگ در فرهنگ فارسی

( اسم ) تخم مرغ .

معنی کلمه خاگ در فرهنگستان زبان و ادب

{epididymis} [زیست شناسی] لوله ای پیچیده که گُشناب مهره داران در آن ذخیره و بالغ می شود

معنی کلمه خاگ در ویکی واژه

تخم مرغ.

جملاتی از کاربرد کلمه خاگ

کوه خاگ یا ام‌الفَیِّارین جزیره‌ای است واقع در دریای عمان که جزئی از استان مسندم کشور عمان به‌شمار می‌آید. مختصات این جزیره ۲۶°۱۰'۴۵" شمالی و ۵۶°۳۲'۴۹" شرقی است.
پادشاهی بوتان به ۲۰ ناحیه (دزونگخاگ) تقسیم می‌شود که توسط نهادی به نام «دزونگخاگ تشوگدو» اداره می‌شود. بوتان یک کشور محصور در خشکی واقع در هیمالیای شرقی در آسیای جنوبی است که با چین و هند مرز مشترک دارد.
تو هم زیبی معالی را، تو هم شمسی رئیسان را یکی زیبی هنرپرور یکی شمسی سخاگستر
در زیر نعل مرکبت ار خاگ گل شود آن بر جراحت دل مظلوم مرهم است
ای همه ساله سخاگسترکف میمون تو وقف شد بر مدح تو طبع سخن‌ گستر مرا
این جزیره در چهار مایل و نیمی شرق شبه‌جزیره مسندم و در سه ونیم مایلی شرق راس بشین واقع شده و بلندای آن ۳۶۰ فوت است. مردم بومی شمال شبه‌جزیره مسندم در منطقه کومزار که به گویشی از فارسی سخن می‌گویند این جزیره را «کوه کاگ» یا کوه خاگ می‌نامند که به معنای کوه تخم مرغ است. دلیل آن این است که این جزیره در فصل تخم‌گذاری از مکان‌های محبوب تخم‌گذاری پرندگان است. در عربی به این جزیره ام‌الفیارین گفته می‌شود.
ای سخاگستر خردمندی که هرکاو ساعتی با تو بنشیند خردمندی سخاگستر شود
آز شکم گرسنه شود ممتلی ز حرص گر میل طبع سوی سخاگستری کند
تا جهان باشد بساط عدل تو گسترده باد زانکه شاه عدل و سلطان سخاگستر تویی
کان سنگ‌ریزه‌ای بود و بحر قطره‌ای آنجا که همّت تو سخاگستری کند
خاک جزیره به رنگ روشن و سطوح آن شیبدار است. از آب‌های نزدیک به جزیره کوه خاگ جریان‌های قوی کشندی وارد خلیج فارس می‌شوند.
یک خلعت او ناید در فکرت هر زایر مقدار سخاگویی بیرون ز فَکَر دارد
به دیگر پادشاه داد آنچه از یک پادشا بستد چنین باشند شاهان جهانگیر سخاگستر
آن سید لطیف که او را مسلم است اصل بزرگواری و دست سخاگری