حمد

معنی کلمه حمد در لغت نامه دهخدا

حمد. [ ح َ ] ( ع اِمص ) ستایش و شکر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). نقیض ِ ذم و نکوهش. و حمد اعم است از شکر. سپاسداری. و به اصطلاح خاص بیان کبریا و جلال عظمت حق سبحانه تعالی را گویند و بعضی از محققان نوشته اند: حمد در لغت ثناگویی است بر جمیل و خوبی اختیاری کسی برای تعظیم وی اعم از آنکه جمیل و خوبی نعمت بوده باشد یا غیرنعمت ، چنانکه گویی زید خوشنویس است و کتاب خوب میخواند و در اصطلاح فعلی است که آگاهی دهد از تعظیم منعم خواه به زبان باشد خواه به دل و خواه به دست و مدح آن است که ثنای به زبان باشد بر خوبی کسی که آن خوبی به اختیار او نباشد، چنانکه گویی زید در کمال حسن است. و نزد بعضی حمد و مدح مترادفند، اختیاری و غیراختیاری شرط نیست. ( غیاث ). حمد وصف بجمیل است بر جمیل اختیاری بقصد تعظیم و نقیض آن ذم است. حمد فقط با زبان ادا میگردد و ممکن است در ازاء نعمت باشد یا نباشد و بقید «اختیاری » دانسته میشود که حمد اخص است از مدح. و در تعریف حمد اینگونه نیز تعبیر شده است که : ثنای بزبان است بر جمیل اختیاری از انعام یا غیر آن و مدح ثنای بلسان است بر جمیل بطور مطلق. مثلاً میتوان گفت من مدح میکنم لؤلؤرا که صفا دارد ولی گفته نمیشود حمد میکنم آنرا پس حمد اختصاص بفاعل مختار پیدا میکند ولی مدح نه زیرا مدح بر زنده و غیر زنده واقع میشود بعضی صحت مدح بر غیر اختیاری را منع میکنند و در اینجا سیدسند در حاشیه ایساغوجی شرح مبسوطی دارد. گروهی حمد و مدح را مترادف دانند. معنی جمیل اختیاری که در تعریف حمد رفت اینست که به اختیار صادر گردد، چنانکه مشهور است یاآنکه صادر از مختار باشد اگرچه خود مختارفیه نباشد،چنانکه بعضی از متأخران گفته اند و بنابر قول دوم به صفات خداوند نقض نمیگردد، زیرا صفات خداوند از مختار صادر است که ذات خداوند بوده باشد؛ یعنی صفات خدامستند به او هستند اگرچه از او به اختیار صادر نگردیده اند و بنابر قول اعم باید از اختیاری اراده کرد. معنی اعمی را که هم اختیاری حقیقی را شامل گردد و هم آنرا که بمنزله اختیاری است و بنابراین صفات خداوند بمنزله افعال اختیاری هستند، زیرا ذات در آنها مستقل است و به امر خارجی احتیاج ندارد، چنانکه شأن افعال اختیاری چنین است. اعتقاد بجنان [ قلب ] و عمل به ارکان در تعریف حمد معتبر نیست ، زیرا هر یک از آن دو شرط هستند. حمد در عرف همان شکر لغوی است و آن فعلی است که مشعر به تعظیم منعم است بسبب آنکه منعم است. بعض صوفیه گویند: زبان حمد سه قسم است : زبان انسانی ، زبان روحانی و زبان ربانی. زبان انسانی حمد عوام راست که انعام و اکرام حق تعالی را با زبان گویند وبقلب اعتقاد کنند. و اما زبان روحانی خواص راست که برای رموز و لطیفه های آفرینش حق تعالی ذکر قلبی دارند. اما زبان ربانی به عارفان اختصاص دارد و آن حرکت سِرّ است بقصد شکر حق جل َّ و علی ̍ بعد ادراک لطائف معارف و غرائب کواشف به نعت مشاهده و غیبت در قربت و چیدن میوه انس و فروشدن روح در نحو قدس و چشیدن اسراربمباشرت انوار. برای تفصیل و شرح بیشتر رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود :

معنی کلمه حمد در فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (اِمص . ) ستایش ، ثناگویی .

معنی کلمه حمد در فرهنگ عمید

ستایش کردن، شکر کردن، ستایش، ستودن، ثناگویی، سپاس، شکر.

معنی کلمه حمد در فرهنگ فارسی

ستودن، ستایش کردن، شکرکردن، ثناگویی، ادای حق
۱ - (مصدر ) ستودن کسی را ستایش کردن . ۲ - (اسم ) سپاسداری ستایش ثنا گویی . ۳ - اظهار کمال محمود بصافت جمال و نعوت جلال برسبیل تعظیم و تبجیل .
نام دیگر سوره سبع المثانی و فاتحه الکتاب

معنی کلمه حمد در فرهنگ اسم ها

اسم: حمد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hamd) (فارسی: حمد) (انگلیسی: hamd)
معنی: شکرگزاری کردن، ستایش کردن، ( الحمد ) نام اولین سوره ی قرآن مجید، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس، الحمد، سوره ی اول از قرآن کریم دارای هفت آیه، فاتحة الکتاب

معنی کلمه حمد در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] واژه حمد به معنای ستودن در مقابل ذمّ به کار رفته است. خلیل بن احمد معنای دیگر حمد را ثنا و، حمد را هم معنای مدح دانسته است.
واژه حمد به تنهایی و بدون احتساب مشتقات آن، چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است که ۲۶ بار آن به خداوند اختصاص دارد و چهارده مورد آن همراهِ مشتقات ریشه س ـ ب ـ ح آمده است. مشتقات حمد به صورت اسم فاعل، اسم مفعول و اشکال دیگر صرفی در آیات قرآن کریم ذکر شده اند. ترکیب «الحمدُلِلّه» در آیات قرآن، چه به صورت کلی و چه به عنوان سخن پیامبران و فرشتگان و مؤمنان ، بیشترین کاربرد را دارد؛ برای مثال، سوره کهف و فاطر ، با حمد خدا آغاز می شود؛اولی به مناسبت انزال قرآن و دومی در اشاره به آفرینش آسمانها و زمین ، حمد هم در دنیا و هم در آخرت از آنِ خدای یکتاست همچنان که در آسمان و زمین هم حمد مخصوص اوست. خداوند به نوح فرمان داد که چون با پیروانش بر کشتی نشست، خداوند را حمد کند. ابراهیم نیز پس از آن که در کهن سالی صاحب فرزند شد، «الحَمدللّه» گفت. داوود و سلیمان هم به سبب علمی که خداوند به آن ها بخشید و بدین گونه آن ها را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد، او را حمد کردند. حمد و ستایش خداوند فقط مخصوص زندگی دنیا نیست، بلکه بهشتیان هم از این که خداوند آن ها را به بهشت برده است او را حمد می کنند و کلامشان را با دعای «الحمدللّه» به پایان می رسانند.
[ویکی الکتاب] معنی حَمْدُ: ثنا و ستایش در برابر عمل جمیلی است که ثنا شونده باختیار خود انجام داده ولی مدح به عمل غیر اختیاری هم اطلاق می گردد
معنی زَّبُورِ: کتابی که مشتمل بر حکمتها و مواعظ باشد (در قرآن به کتاب حضرت داوود علی نبینا وعلیه السلام اطلاق شده و زبور مشتمل بر پیشگوییها و حمد و تمجید و دعا بوده است )
معنی ص: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که " ص " نام چشمهای است که از زیر عرش میجوشد ، و همین صاد بود که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در معراج از آن وضو گرفت ، و جبرئیل روزی یکبار داخل آن میشود و در آن فرو میرود ، و سپس...
تکرار در قرآن: ۶۸(بار)
ستایش. ثناگویی. ستودن. و دوست دارند برای کاری که نکرده‏اند ستوده و مدح شوند. در نهج البلاغه خطبه 220 آمده: «اِطَّلَعَ اللّهُ عَلَیْهِمْ فیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ» خدا به آنها توجه کرد. از سعی شان خشنود شد و مقامشان را ستود. ودر حکمت 131 درباره دنیا فرموده: «فَذَمَّها رِجالٌ غَداةَ النِّدامَةِ وَ حَمِدَها آخَرونَ یِوْمَ الْقِیمَةِ» دمیا رامردانی در صباح پشیمانی ذمّ کردند و مردان دیگری روز قیامت ستودند. زیرا که دیدند بوسیله آن صاحب بهشت شده‏اند. تدبّر در موارد استعمال نشان می‏دهد، که: حمد به معنای ستودن، ستایش، ثناگوئی، مدح، و تعریف کردن است . راغب در مفردات گوید: حمد خدا به معنی ثنا گوئی اوست در مقابل فضیلت. حمد از مدح اخصّ و از شکر اعمّ است، زیرا مدح در مقابل اختیاری و غیر اختیاری می‏شود مثلا شخص را در مقابل طول قامت و زیبائی اندام که غیر اختیاری است و همچنین در مقابل بذل مال و سخاوت و علم مدح می‏کنند ولی حمد فقط در مقابل اختیاری است. و شکر تنها در مقابل نعمت و بذل به کار می‏رود پس هر شکر حمد است ولی هر حمد شکر نیست و هر حمد مدح است ولی هر مدح حمد نیست . * این تعبیر شش بار در قرآن مجید آمده است یونس:10، صافات:182، زمر:75، غافر:65، انعام:45، و هیجده بار «اَلْحَمْدُلِلّهِ» و چندین بار «لَهُ الْحَمْدُ» ذکر شده است . الف و لام در «اَلْحَمْد» برای استغراق یا برای جنس است و لام در «لِلّهِ» برای اختصاص و ملک است معنی آیه چنین می‏شود: جنس حمد یا هر حمد مخصوص خداست خدائیکه پرور دگار همه مخلوقات است . یعنی هر حمد و ستایش از هر کس درباره هر کس و هر چیز که بوده باشد مخصوص خدا و از برای خداست مردم خواه خدا را حمد کنند، خواه شخص دیگر و شی‏ء دیگر را، همه آنها مال خدا و از آن خداست . المیزان در توضیح جنس و استغراق چنین گوید: خداوند می‏فرماید: با این روشن می‏کند که هر چیز مخلوق خداست و نیز فرماید: و یا این ثابت می‏کند هر چیز از لحاظ خلقت و از لحاظ نسبت به خدا خوب است... اینها از جهت فعل و امّا از جهت اسم، فرموده ... پس خدا از حیث افعال و اسماء جمیل و نیک است... و هر جمیلی که در مقابل آن حمد می‏شود از اوست پس جنس حمد و هر حمد برای خدای سبحان است (به اختصار) . * ، ، باء در «بِحَمْدِهِ» در این آیات و غیره چه بائی است و چه معنی دارد؟ طبرسی ذیل آیه 52 سوره اسراء گوید: با «بحمد» برای حال است. ایضاً در کشّاف ذیل آیه 30 بقره گوید: بحمدک در موضع حال است . بنابراین معنی «نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ» آن است که تو را تسبیح می‏گوئیم حالیکه حامدیم... «وَاِنْ مِنْ شَیْ‏ءِ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهر» یعنی یعنی هر چیز خدا را در حال حمد تسبیح می‏گوید. بعید نیست: باء به معنی مع و مصاحبت باشد چنانکه در ، گفته‏اند. گر چه با حال از لحاظ معنی یکی است . این معنی کاملا ساده و روان است و معنی آیات چنین می‏شود: ما تو را تیبیح و حمد می‏گوئیم، رعد خدا را تسبیح می‏گوید و می‏ستاید - و هر چیز تسبیح خوان و حمدگوی خداست نا گفته نماند: تسبیح راجع به تنزیه خداوند و پاک دانستن او از نعمتهای خداوندی است پس «یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» راجع به هر دو مطلب است و اینکه بعضی گفته‏اند حمد خدا تسبیح است و خدا را با حمد تسبیح کن درست نیست. * آیه شریفه می‏فهماند که روز ثیامت بشر چون زنده شد اعاده و بعث را فعل جمیل شمرده و خدا را در این باره حمد خواهد کرد چون حقائق به روی منکشف گشته و قیامت را از لحاظ حکمت خدائی واجب خواهد دی (از المیزان) یعنی: روزی شما را می‏خواند شما او را حمد گویان اجابت می‏کنید. * محمود: ستوده. * حمید: ممکن است به معنی فاعل باشد یعنی ستاینده و ممکن است به معنی مفعول باشد یعنی ستوده. و آن از اسماء حسنی است و هفده بار در قرآن مجید آمده است بدانید خدا بی نیاز و ستوده است. یا بدانید خدا بی نیاز و ستاینده است و اعمال بنده را می‏ستاید. چنانکه در مجمه نقل شده است. ولی معنای اوّل بهتر به نظر می‏رسد. * محمّد: راغب گوید محمود آن است که ستوده شود، محمّد آن است که خصال پسندیده‏اش بسیار باشد. جوهری گوید: «اَلْمُحَمَّدُ: اَلَّذی کَثُرَتْ خِصالُهُ الْمَحْمودةُ» اقرب الموارد نیز عین این جمله را دارد. در مجمع ذیل آیه 144 آل عمران گوید: محمّد یعنی جامع تمام محامد زیرا تمحید درباره کمال محامد به کار می‏رود. علی هذا کلمه محمّد به عنوان وصف به کسی اطلاق می‏شود که دارای محامد بوده باشد و تفعیل در آن به معنی کثرت است و این کلمه که نام مبارک حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم است چهار بار در قرآن مجید آمده است ، ، ، . محمّد هر چند اسم و علم آن حضرت است ولی بنا بر صفاتیکه حقّ تعالی برای آن حضرت در قرآن می‏شمارد و از جمله «وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» «اللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» و غیره، روشن می‏شود که در ذکر نام مبارک آن حضرت، صفات محموده‏اش ملحوظ است . گرچه این نام بوسیله خانواده‏اش در کودکی بوی نامگذاری شده است اللّه اعلم.
[ویکی فقه] حمد (ابهام زدایی). حمد ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • حمد (ستایش)، واژه حمد به معنای ستودن در مقابل ذمّ• سوره حمد، نخستین سوره قرآن کریم در ترتیب مصحف
...
[ویکی فقه] حمد (ستایش). واژه حمد به معنای ستودن در مقابل ذمّ به کار رفته است. خلیل بن احمد معنای دیگر حمد را ثنا و، حمد را هم معنای مدح دانسته است.
واژه حمد به تنهایی و بدون احتساب مشتقات آن، چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است که ۲۶ بار آن به خداوند اختصاص دارد و چهارده مورد آن همراهِ مشتقات ریشه س ـ ب ـ ح آمده است. مشتقات حمد به صورت اسم فاعل، اسم مفعول و اشکال دیگر صرفی در آیات قرآن کریم ذکر شده اند. ترکیب «الحمدُلِلّه» در آیات قرآن، چه به صورت کلی و چه به عنوان سخن پیامبران و فرشتگان و مؤمنان ، بیشترین کاربرد را دارد؛ برای مثال، سوره کهف و فاطر ، با حمد خدا آغاز می شود؛اولی به مناسبت انزال قرآن و دومی در اشاره به آفرینش آسمانها و زمین ، حمد هم در دنیا و هم در آخرت از آنِ خدای یکتاست همچنان که در آسمان و زمین هم حمد مخصوص اوست. خداوند به نوح فرمان داد که چون با پیروانش بر کشتی نشست، خداوند را حمد کند. ابراهیم نیز پس از آن که در کهن سالی صاحب فرزند شد، «الحَمدللّه» گفت. داوود و سلیمان هم به سبب علمی که خداوند به آن ها بخشید و بدین گونه آن ها را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد، او را حمد کردند. حمد و ستایش خداوند فقط مخصوص زندگی دنیا نیست، بلکه بهشتیان هم از این که خداوند آن ها را به بهشت برده است او را حمد می کنند و کلامشان را با دعای «الحمدللّه» به پایان می رسانند.
تفسیر مفسران از واژه حمد
مفسران در توضیح معنای حمد، آن را با دو واژه مدح و شکر مرتبط دانسته اند. زمخشری حمد و مدح را «اَخَوان» ذکر کرده است. بنابه تفسیری منظور وی از «اخوان» ارتباط معنایی مدح و حمد از حیث اشتقاق کبیر دانسته شده نه ترادف، اما میرسیدشریف جرجانی با نقد این تفسیر، یادآور شده است که باتوجه به ظهور کلام زمخشری در کشاف و تصریح خود او در الفائق فی غریب الحدیث (ذیل واژه)، مراد وی از اخوان مترادف بودن حمد و مدح است. به نوشته ابوالفتوح رازی، ابن انباری هم قائل به ترادف این دو واژه بوده است.
نسبت حمد با شکر
در باب نسبت حمد با شکر نیز، طبری حکم به ترادف این دو واژه داده است، به این دلیل که در تعبیر «الحَمدُللّهِ شکراً»، شکراً مفعول مطلق است که نشانه هم معنایی این دو واژه است. شیخ طوسی نیز همین نظر طبری را ارائه کرده است، اما ابن کثیر دیدگاه طبری را، بنابر قول مشهور میان متأخران دایر بر تفاوت معنایی حمد و شکر، نقد کرده و میان حمد و شکر قائل به نسبت عموم و خصوصِ مِنْوجه شده است. شوکانی باتوجه به عدم مرجعیت متأخران در معانی لغات، این اِشکال را به طبری وارد ندانسته است.
نسبت سه واژه حمد، مدح و شکر
...
[ویکی فقه] حمد (قرآن). حمد در لغت عرب به معنی ستایش کردن در برابر کار یا صفت نیک اختیاری است ، یعنی هنگامی که کسی آگاهانه کار خوبی انجام دهد، و یا صفتی را برای خود برگزیند که سرچشمه اعمال نیک اختیاری است ، ما او را حمد و ستایش می گوئیم .
حمد، ثنا و ستایش بر اساس فضیلت است و اخص از مدح و اعم از شکر می باشد. مدح، حمد و ستایش در برابر کار اختیاری و غیراختیاری، و حمد تنها در امور اختیاری و شکر، تنها در مقابل نعمت انجام می شود. در این مدخل، از واژه های «حمد» و «حمید» استفاده شده است.
عناوین مرتبط
انتظار حمد (قرآن) ، حمد خدا (قرآن)، تعلیم حمد خدا (قرآن) ، حمد خدا در آخرت (قرآن) ، حمد خدا در آسمان ها (قرآن) ، حمد خدا در دنیا (قرآن)، حمد خدا در زمین (قرآن) ، حمد ابراهیم (قرآن) ، حمد بهشتیان (قرآن) ، حمد داود (قرآن) ، حمد رعد (قرآن)، حمد سلیمان (قرآن) ، حمد فرشتگان (قرآن) ، حمد متقین (قرآن) ، حمد مجاهدان (قرآن) ، حمد محمد (قرآن) ، حمد مشرکان (قرآن) ، حمد موجودات (قرآن)، حمد مؤمنان (قرآن) ، حمد نوح (قرآن) ، زمان حمد خدا (قرآن) ، حمد و تسبیح خدا (قرآن) ، حمدهای خدا (قرآن).

معنی کلمه حمد در ویکی واژه

ستایش، ثناگویی.

جملاتی از کاربرد کلمه حمد

نگر به احمد مرسل که مکه را بگذاشت کشید لشکر و بر مکه گشت او والا
هست به مهمانسرای نعمت هستی عالم و آدم طفیل خوان محمد
پس از ان میرزا محمد هاشم به همراه خانواده به شیراز بازگشت و بر مسند ارشاد نشست
خانهٔ در شرع احمد ساختند چار در خود اندر او پرداختند
گویی کم از یهود و مجوسیم اگرچه ما ذریهٔ محمد و اولاد حیدریم
محمد کآفرینش هست خاکش هزاران آفرین بر جان پاکش
میر ابو احمد بن محمود آن شهر گشای میر ابواحمد بن محمود آن قلعه ستان
قُلْ گوی یا محمد! إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی من آنم که راه نمود مرا خداوند من إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ بر راه راست. دِیناً قِیَماً دینی پاینده راست مِلَّةَ إِبْراهِیمَ کیش ابراهیم حَنِیفاً آن موحد مخلص پاک وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۱۶۱) و ابراهیم از انباز گیرندگان نبود با خدای.
یادگار محمد است و علی نعمت الله که میر مستان است
محمدت چون سپهر و طبع تو مهر مکرمت چون عروس و دست تو شاه