حرمله

معنی کلمه حرمله در لغت نامه دهخدا

( حرملة ) حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن منذربن معدی کرب کندی ، مکنی به ابوزید شاعر. ترجمه او بتفصیل در اَغانی آمده است. وی مسیحی بود. از طبری نقل است که مسلمان گردیده است. ( الاصابة ج 2 ص 60 ) ( معجم الادباء ).
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن یحیی تجیبی بن عبداﷲ. از صحاب شافعی بود. نووی در شرح مهذب گوید: مذهبی مخصوص داشت. سبکی در طبقات گوید: آبرومند بود. و اسنوی گوید: در حدیث امام بود، «المبسوط» و «المختصر» را تألیف کرد، از مسلم و ابن ماجه روایت دارد. در 166 هَ. ق. متولد شد و در شوال 243 هَ. ق. درگذشت. ( ابن الندیم ) ( حسن المحاضرة ص 135 ) ( غزالی نامه ص 98 و 343 ) ( کشف الظنون ).
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) المدلجی. یکی از صحابه است.
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) صاحب الشافعی. رجوع به تاریخ الخلفاء ص 237 و حرملةبن یحیی شود.
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) قریه ای از قرای انطاکیه. ( سمعانی ). و در معجم البلدان حرملیه آمده است.
حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] ( ع اِ ) یکی اسفند. یکی حرمل. نباتی است از یتوعات ، آتش زنه آن بسیار نیکوست ، و ضماد شیر آن جهت جرب نهایت مؤثر است. صاحب تحفه گوید: نباتی است حجازی و از جمله یتوعات است و بقدر قامتی و پرشیرو برگش دراز و از برگ بید کوچکتر و تیره رنگ و ضماد او را جهت جرب بسیار مؤثر دانسته اند. || کنجده که از عیوب یاقوت است. رجوع به حرملیات شود.
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن ایاس. رجوع به حرملةبن عبداﷲبن ایاس شود.
حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن جنادة. او را دیوانی است.
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن خالدبن هودةبن خالدبن ربیعةبن عمربن عامربن صعصعة العامری. برادر عدأبن خالد است. ابوعمر گفت : عداء و برادرش حرمله که دو بزرگ قوم خود بودند اسلام آوردند. کلبی نیز او را یاد کند. ( الاصابه قسم اول ج 1 ص 335 ).
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن زید الانصاری. یکی از صحابه است. ( قاموس الاعلام ترکی ).
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن سلمی ، از بنی برد . ابن حجر در اصابه گوید ادراک دارد. فتح مصر دریافت ، و کندی او را یاد کرد. ( حسن المحاضرة ص 88 ). ابن حجر گوید ابوعمر در کتاب الخندق او را یاد کند. ( الاصابه قسم سوم ج 2 ص 60 ).
حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن عبدالعزیزبن الربیعبن سیرة، مکنی به ابی سعید. تابعی است.

معنی کلمه حرمله در فرهنگ معین

(حَ مَ لِ یا لَ ) [ ع . حرملة ] (اِ. ) توت - فرنگی درختی . ۲ - قضبان .

معنی کلمه حرمله در فرهنگ عمید

آمیختگی دو یا چند رنگ در یاقوت که باعث کاهش قیمت آن می شود.

معنی کلمه حرمله در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - توت فرنگی درختی . ۲ - قضبان.
یکی از قرای انطاکیه

معنی کلمه حرمله در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
حرملة بن کاهل اسدی کوفی، آن که کودک شیرخوار امام حسین علیه السلام را (به نام علی اصغر، یا عبدالله رضیع) در آغوش امام یا روی دست وی با تیر به شهادت رساند.
سالها پس از حادثه عاشورا، منهال در سفر حج، دیداری با امام سجاد علیه السلام داشت. حضرت پرسید: حال حرمله چگونه است؟ گفت: در کوفه است و زنده است. امام او را نفرین کرد که: «اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر النار» (خدایا، سوزش و گرمای آهن و آتش را به او بچشان).
چون به کوفه برگشت، در دیدار با «مختار» که خروج کرده بود، ناگهان دید که حرمله را آوردند و به دستور مختار، دست و پایش را بریدند و سپس در آتش افکندند.
منهال، ماجرای دیدار خود با امام سجاد علیه السلام و دعای امام را نسبت به حرمله بیان کرد. مختار، از این که خواسته و دعای حضرت به دست او تحقق یافته، بسیار خوشحال شد.
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
[ویکی فقه] حرمله (ابهام زدایی). حرمله ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • حرملة بن کاهل اسدی، از دشمنان امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا و دارای جنایت های بزرگ در این روز• حرملة بن یحیی تجیبی، تُجیبی، حَرمَلَة بن یحیی، مکنی به ابوحفص، محدّث و فقیه مصری قرن دوم
...

معنی کلمه حرمله در ویکی واژه

حرملة
توت - فرنگی درختی.
قضبان.

جملاتی از کاربرد کلمه حرمله

راست آمد بر نشان، تیر از کمان حرمله بر گلوی نازک خشک علی اصغر دریغ
حرمله اندر کمان بنهاد تیر بهر حلق اصغر ناخورده شیر
شیخ مفید می‌نویسد: عباس به همراه حسین بن علی برای آوردن آب به سمت فرات رفتند ولی سپاه عمر بن سعد مانع شدند. سپس او را محاصره و از حسین جدا کردند. عباس به تنهایی می‌جنگید تا بر زمین افتاد. در این هنگام او به دلیل زخم‌هایش نتوانست حرکت کند و زید و حکیم او را کشتند. بلاذری حرمله را قاتل عباس می‌داند و حکیم را کسی می‌داند که لباس عباس را از بدنش جدا کرد. او در زمان کشته‌شدن ۳۴ سال داشت.
برای کودک بی شیر، آب می طلبید که تیر حرمله ی ملحد شریر آمد
ولی فتاد آن زمان برکن ایمان شکست که از کمان برگشاد خدنک کین حرمله
صد ها دریغ و درد که از تیر حرمله گردید چاک حلق علی اصغر حسین
در کمان بنهاد تیری حرمله اوفتاد اندر ملایک غلغله
بستان داد من از حرمله ای داور من که توئی یاور من
دراین بد که ناپاکخو حرمله ز شست ستم کرد تیری یله
ناگهان تیر سه شعبه حرمله از دست داد گفت سیر آبش نمایم من ز تیر آب دار
گفت صد لعنت به شمر و حرمله داد از دست وزیر داخله‌!