حرف ندا. [ ح َ ف ِ ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف دعا. شمس قیس در عنوان حرف ندا و دعاآرد: الفی است که در اواخر اسامی معنی ندا دهد، چنانکه خداوندا و شاها و جانا. و در اواخر افعال معنی دعا دهد، چنانکه بیایدا، برودا و چنانکه شاعر گوید: منشیندا از نیکوان جز تو کسی بر جای تو کم بیندا جز من کسی آن روی شهرآرای تو.( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 155 ).حرف ندا در پایان اسم درآید و حرف دعا بیشتر پیش از حرف آخر فعل افزوده شود و گاه حرف ندا را حرف دعا نیز خوانند.رجوع به حرف دعا و حروف ندا شود.
معنی کلمه حرف ندا در فرهنگ فارسی
حرف دعا
معنی کلمه حرف ندا در ویکی واژه
حرفندا (ادبی): در دستور زبان، واژه یا پسوندی که برای ندا بکار میرود و به همراه یک اسم میآید و آن را منادا میسازد، مانند «ی» در ایخدا و «ا» در پروردگارا.
جملاتی از کاربرد کلمه حرف ندا
ز خوف تیغ تو نگذشته هیچ حرف ندانم که در مطاوی آن مدغم است ملک مؤبد
گرچه نسبت به من این حرف ندارد، زنهار ترک همصحبتی مردم بینسبت گیر
هر نفس از سدره به گوشِ دلم بیلغت و حرف ندا میرسد
وجه دیگر: یا عِبادِ، لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ سخن اینجا تمام شد، آن گه بر معنی ندا گفت بیحرف ندا: الَّذِینَ آمَنُوا یعنی یا ایها الذین آمنوا کقوله: یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا یعنی یا یوسف، ای ایشان که بگرویدند بسخنان ما و مسلمان بودند، ادْخُلُوا الْجَنَّةَ درروید در بهشت، أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ ای تسرّون و تنعّمون و قیل الخبر، السماع.
نام تو از آن برکه توان حرف ندا را تقدیم بر آن داد به هنگام منادی
ملک ایجاد را ناخدائی امر حق را تو حرف ندائی
بر دلم نیست ز هر بیش و کمی به جز از حرف ندامت رقمی
چقدر خنده به فهمیدگی عالم زد هر که یک حرف ندانسته ز من یاد گرفت
گرچه به هر حرف نهد خامه سر لیکن ازان حرف ندارد خبر