جوی
معنی کلمه جوی در لغت نامه دهخدا

جوی

معنی کلمه جوی در لغت نامه دهخدا

جوی. [ ج َ وا ] ( ع اِ ) آب بوگرفته و گَنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || سوزش اندوه. ( منتهی الارب ). سوزش و شدت اندوه از عشق یا حزن. سوزش دل از عشق و محبت. ( آنندراج ). || طول مرض. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). درازی مرض. ( آنندراج ). || بیماری سل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || نوعی از بیماری سینه. ( منتهی الارب ). درد سینه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دردی است در سینه. ( آنندراج ).
جوی. [ ج َ وی ی ] ( ع ص ) مبتلا به جَوی ̍. || آب متغیر گندیده. ( از اقرب الموارد ).
جوی. [ ج َ وی ی ] ( ع ص ) اندوهگین که بیان حال خود نتواند. ( منتهی الارب ). دلتنگ که زبان وی بیان حال وی نتواند کرد. مؤنث آن جویّة است. ( اقرب الموارد ).
جوی. ( اِ ) نهر. رود کوچک. مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند. ( حاشیه برهان چ معین ) :
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی.رودکی ( از حاشیه برهان چ معین ).گویی اندر جوی دل آبی ز کوثر رانده ام
یا بباغ جان نهالی از جنان آورده ام.خاقانی.جوی شیر از جگر سنگ بریدن سهل است
هرکه بر پای هوس تیشه زند کوهکن است.صائب ( از آنندراج ).میگشاید جوی خون از مغز سنگ خاره را
ناله ٔهر کس چو نی از استخوان آید برون.صائب ( از آنندراج ).- آب بزشت ( بزشتی ) در جوی کسی راندن ؛ او را بدنام و متهم کردن :
یکی چاره سازم که بدگوی من
نراند بزشت آب در جوی من.فردوسی.- از جوی رز آتش کشیدن ؛ کنایه از، از صراحی زرین شراب انگوری در پیاله ریختن. می انگوری بجام ریختن. ( مؤید الفضلا ) ( آنندراج ) ( غیاث ).
- جوی جوی کردن ؛ : و زمین را نیکو بیل زنند و جوی جوی کنند. ( فلاحت نامه ).
- جوی گندم ؛ خطی که در میان گندم بود، و آنرا الف گندم نیز گویند. ( آنندراج ) :
تا جو ننهیش در برابر
آسان نجهد ز جوی گندم.ملا بیخودی ( در هجو خر، از آنندراج ).- جوی و جر ؛ از: جوی + جر، زمین شکافته :
خفیف چون خبر خسرو جهان بشنید
دوان گذشت و بجوی اندر اوفتاد و بجر.فرخی.بجوی و جَرّ درافتاده گیر و گشته هلاک
چو راه رهبر جوید ز کور و بی بصری.ناصرخسرو.

معنی کلمه جوی در فرهنگ عمید

۱. نهر.
۲. نهر کوچک.
مربوط به جَو.

معنی کلمه جوی در فرهنگ فارسی

نهر، نهرکوچک
( اسم ) ۱- گیاهی از خانواد. گندمیان جزو دست. غلات که دارای سنبل. ساده ایست که از هر بند آن سه سنبل. بی دم در دو ردیف قرار گرفته و هر سنبله دارای یک گل است اشقیله شعیر. یا جو دو سر. یولاف . ۲- واحد وزن و مقصود از آن جویست که در بزرگی و کوچکی میانه باشد یک حبه ( وسال. مقداریه . فرهنک ایران زمین ۴ -۱ :۱٠ ص ۴۱۳ ) .
تیره از طایفه عکاشه هفت لنگ

معنی کلمه جوی در دانشنامه عمومی

جوی ( به انگلیسی: Ditch ) یک دراز گودال کوچک تا متوسط است که برای هدایت آب ایجاد شده است. جوی می تواند برای زهکشی از سطح پایین تر از دریا یا برای هدایت آب از منابع دورتر برای آبیاری گیاهان استفاده شود. آب روانی که از رودخانه باریکتر و از جوی پهن تر باشد نَهر می گویند. به کناره های جوی اصطلاحاً جویبار یا لب جوی گفته می شود.
به جوی ها و نهرهای دست ساز معمولاً بتنی کانال گفته می شود. در شهرها جوی ها در هنگام بارندگی یا شستشوی خیابان ها یا از طریق نشت کردن زمین، و عبور رواناب سطحی آب را گردآوری کرده و به بیرون از محدوده شهری هدایت می کنند. برای جلوگیری از فرسایش کناره جوی ها، ایجاد پوشش گیاهی یا آستر سنگی کفایت می کند. آب اگر مدتی در جوی ها راکد بماند بدبو می شود و ممکن است موش ها نیز در آن خانه گزینند.
در جاینام های ایران و کشورهای پیرامون واژه جوی در نام برخی از شهرها و روستاها دیده می شود از آن جمله جویبار، چهارجوی، جوی آباد، بالاجوی، جوی آسیاب و غیره. در ادبیات فارسی جوی مولیان از جوی های معروف است. مولیان جویی بود در نزدیکی قلعه بخارا که در آنجا سامانیان باغ بزرگی داشته اند.
مادی به جوی ها و نهرهایی گفته می شود که جهت تقسیم مقداری از آب زاینده رود در شهر اصفهان در زمان صفویان توسط شیخ بهایی احداث گردید.
مادی ها به ترتیب زیر وارد اصفهان می شوند:
جوی شاه: که آب آن مخصوص عمارتهای سلطنتی بوده و نصف مادی فرشادی آب داشته است.
مادی نیاصرم: این مادی که از بزرگترین مادی های اصفهان است از کنار پل مارنان از رود جدا شده، از جنب محله لنبان می گذرد به طرف شرق اصفهان جریان می یابد. این مادی، به هنگام پرآبی، دویست سنگ آب دارد.
مادی فرشادی: این مادی بالاتر از مادی نیاصرم از رودخانه جدا شده، محله های چهارسو و شمس آباد را مشروب می سازد و سپس از محله خواجو می گذرد و آب آن به یک چهارم اب مادی نیاصرم می باشد.
مادی فدن: آب این مادی را سلاطین صفویه وقف سلامتی خود کرده بودند. این مادی بالاتر از سه مادی دیگر قرار داشت و به دروازه دولت می رفت. سپس در آنجا به شعبات کوچکی تقسیم می شد.
مادی تیران یا طهران: این مادی از مغرب شهر گذشته، به محله بیدآباد و چهارسوق شیرازیها می رسید.
سایر مادیهای بزرگ شهر اصفهان عبارت اند از ناجوان، نایج، شایج، قمش، و عبدالله خان. به طور کلی از سرچشمه زاینده رود تا گاوخونی ۱۵۴ مادی و نهر از این رودخانه جدا می شود. گمان می رود کلمه مادی مربوط به زمان مادها باشد
جوی (خواننده). پارک سویونگ ( کره ای: 박수영؛ زادهٔ ۳ سپتامبر ۱۹۹۶ ) ، که بیشتر با نام هنری جوی ( به کره ای: 조이 ) شناخته می شود، خواننده و بازیگر کره ای و از اعضای گروه دخترانه رد ولوت است. او به عنوان بازیگر در مجموعه های تلویزیونی دروغگو و معشوقش و اغواگر بزرگ ایفای نقش کرده است.
پارک سو یونگ در جزیره ججو متولد شد و در منطقه دوبونگ، سئول زندگی کرد. خانواده وی از والدین و دو خواهر کوچکش پارک جی یونگ و پارک مین جی تشکیل شده اند. در کودکی جوی به موسیقی modern trot علاقه مند بود و پس از دریافت تمجید از ترانه های گروه موسیقی راک کره ای "Cherry Filter" در حالی که یک جشنواره مدرسه کلاس داشت، مورد تحسین قرار گرفت. جوی در سال ۲۰۱۲ توسط SM Entertainment در SM Global Audition در سئول آزمون داد. وی در کمپانی SM دو سال آموزش دید و در این مدت یک مربی آواز اسم صحنه "جوی" را به او داد.
جوی (دهانه). جوی یک دهانه برخوردی در ماه است.
جوی (صورت فلکی). جوی ( معادل عربی:نهر معادل لاتین Eri ) زمان رسیدن به نصف النهار :۱۵ دی مساحت:۱۱۳۸ در جه مربع
اشاره دارد به رود پو در شمال ایتالیا به طول ۶۵۲ کیلومتر که بزرگ ترین رودخانه آن کشور است.
ستاره آلفا یا آخر النهر از واژه عربی انتهای رودخانه گرفته شده است. این ستاره از عرض های پایین تر از ۳۰ درجه دیده می شود طیف آن از نوع B۳ V قدرش ۰٫۵ و ۶۹ سال نوری با زمین فاصله دارد.
• IC۲۱۱۸ یک سحابی عظیم انعکاسی است که دقیقاً در زیر ستاره بتا و به فاصله ۲٫۵ درجه ای ستاره رجل جبار قرار گرفته است.
جوی (گروه موسیقی). جوی ( انگلیسی: Joy ) یک گروه موسیقی پاپ اتریشی است که به سبب برخی از ترانه هایشان همچون «Touch By Touch»، «Valerie» و «Hello» شهرت دارند.
• اندی شوایتسر ( زادهٔ ۲۶ فوریه ۱۹۶۰ )
• فِرِدی یاکلیچ ( زادهٔ ۲۲ ژانویهٔ ۱۹۶۰ )
• مانفرد تامِل ( زادهٔ ۲۵ فوریهٔ ۱۹۵۹ )
پیش از تشکیل گروه موسیقی، «اندی شوایتسر» افسر پلیس، «فِرِدی یاکلیچ» معلم تاریخ و زبان آلمانی و «مانفرد تامِل»، دی جی یک کلوپ دیسکو در شهر تروانرویت آلمان بودند.
معنی کلمه جوی در فرهنگ عمید
معنی کلمه جوی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه جوی در دانشنامه عمومی
معنی کلمه جوی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه جوی

معنی کلمه جوی در ویکی واژه

ruscello

جملاتی از کاربرد کلمه جوی

اگر دُرّ وصالش را تو جویایی چو غوّاصان به دریای غم عشقش برو غوطه چو ماهی کن
نام آلفرد دوبلین، به‌عنوان نویسنده‌ای که اولین «رمانشهر» ادبیات آلمان را به نام «برلین، میدان الکساندر» آفرید، برای همیشه در تاریخ ادبی این کشور ثبت شده‌است. این رمان را بارها با «اولیس»، اثر جیمز جویس مقایسه کرده‌اند.
به در دِفاقه جوید هر که درمان همی گویند درمانِ تو در من
همه نام جوی و همه‌ کام ران همه بزم ساز و همه نوش خور
نجوید جز از خوبی و راستی نیارد بداد اندرون کاستی
فصل خزان مجوی رعونت ز شاخ گل هرگز کسی قلندر موزون ندیده است
همه دانشجویان دانشکده افسری به عنوان ستوان دوم در ارتش ملی افغانستان یا نیروی هوایی افغانستان در یکی از مدارس شعبه آن مأمور شدند.
اندر آنجا چهار جوی روان آب و می انگبین و شیر عیان
که هستی نیستی جوید همیشه زکات آن جا نیاید که امیریست
همی مرد جوید میان دو صف ز کینه به لبها برآورده کف
پیش آنروی گل و سنبل و زلفی که ترا است خرمن مه بجوی خوشه پروین بدو جو
در گذر از سر دلجویی خونین جگران نقد اوقات تو ای غنچه دهان اینهمه نیست؟