جلالت

معنی کلمه جلالت در فرهنگ معین

(جَ لَ ) [ ع . جلالة ] (مص ل . ) بزرگواری .

معنی کلمه جلالت در فرهنگ عمید

۱. بزرگی، بزرگواری.
۲. عزت، شکوه.

معنی کلمه جلالت در فرهنگ فارسی

بزرگی، کلانسال شدن، بزرگواری، عظمت، شوکت
( مصدر ) ۱- بزرگ شدن . ۲- ( اسم ) بزرگی بزرگواری .

جملاتی از کاربرد کلمه جلالت

در کتاب تاریخ کاشان نوشته عبد الرحیم بن محمد ابراهیم ضرابی در مورد موقعیت ارمک اینچنین نوشته‌است زراعت مزرعهٔ کاوسار منتهی می‌شود بقریهٔ ارمک و آن قریهٔ بزرگ خوش آب‌وهوای با روح است که از جملهٔ قراء سبعهٔ اردهار قم است و چون از آن قریه خارج شوند مزرعهٔ علی‌آباد ارمک و مزرعهٔ کرد آباد ارمک است که املاک و زراعت آن منتهی می‌شود به قریهٔ کله که از قراء سردسیر کاشان و الی دروازهٔ شهر شش فرسخ ایرانی است و زیر آن مزرعهٔ علی‌آباد و مزرعهٔ برز آباد و مزرعهٔ فرح آباد و فرخ‌آباد [۲۱ پ]ملک مخصوص جناب جلالت مآب اجل ارفع افخم فرح خان غفاری امین الدوله علیه ایران است.
در جلالت باد کون دولت تو بی‌فساد در وزارت باد نور حشمت تو بی‌ظلام
جناب جلالت مآ ب دریابیگی حکمران بنادر دام اقباله و اعضای انجمن ولایتی دامت تأییداتهم
کرده ام در صف سگانت جای بین چه جاه و جلالت است مرا
تا چشم بد مؤثر محسود عالم است چشم بد از شکوه جلالت بعید باد
بر قامت جلالت اگر بخت کسوتی دوزد ز اطلس فلکش آستر کند
جز به چشم جلالت و تعظیم نکند سوی او سپهر نگاه
تو یوسفی به مصر جلالت نهاده تخت من غایب از جناب تو یعقوب ممتحن
ببارگاه جلالت که نیست باد صبا که بر تو عرضهٔ اسرار داد خواه دهد
همواره در مقام جلالت تویی مقیم پیوسته در مکان سعادت تویی مکین
زهی به فضل و کفایت مقدم از اقران زهی به جه و جلالت مسلم از اشباه
برباید از جلالت رتبت بفر شاه از فرق آفتاب فلک تاج زرنگار