جس

معنی کلمه جس در لغت نامه دهخدا

جس. [ ج َس س ] ( ع مص ) دست بسودن. ( منتهی الارب )( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ). بسودن. ( المصادر زوزنی ). بدست سودن. ( آنندراج ). برماسیدن. لمس کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). لمس کردن و دست بسودن. ( از متن اللغة ). دست بسودن چیزی برای شناختن آن. ( از اقرب الموارد ). لمس با دست. لمس. اجتساس. ( یادداشت مؤلف ). || تیز نگریستن به چیزی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). تیز نگریستن. ( آنندراج ). تیز نگریستن کسی را برای تبیین و مشخص کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || تفحص کردن. ( آنندراج ). تفحص کردن از خبر. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). واپژوهیدن خبر. ( المصادر زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ). || نبض گرفتن. ( آنندراج ). نبض دیدن. ( یادداشت مؤلف ). || زمین را درنوردیدن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || خبر گرفتن و امتحان کردن. ( از متن اللغة ). || نواختن اوتار به انگشت سبابه و ابهام بی مضراب. ( یادداشت بخط مؤلف ).
جس. [ ج َس س ] ( معرب ، اِ ) جَص . گچ. به پارسی گج خوانند و طبیعت وی سرد و خنک است ، چون به سرکه بسرشته و بر سر کسی که رعاف داشته باشد بمالند و طلا کنند خون بازدارد، چون بر شکستگی استخوان طلا کنند نافع بود.
جس. [ ج ِ ] ( ع صوت ) کلمه ای است که بدان شتر را زجر کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اسم صوتی است که بدان شتر را زجر کنند. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه جس در فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (مص م . )مس کردن ، برماسیدن .

معنی کلمه جس در فرهنگ عمید

دست مالیدن به چیزی، سودن.

معنی کلمه جس در فرهنگ فارسی

( مصدر ) بسودن برماسیدن مس کردن .
نواختن او تار به انگشت سبابه و ابهام بی مضراب .

معنی کلمه جس در دانشنامه عمومی

جس (موسیقی دان). جس بریدن ( زاده ۱۰ مه ۱۹۷۴ ) ، معروف به جس، خواننده، ترانه سرا، تهیه کننده، آهنگساز و دی جی آمریکایی از نیویورک است. او یکی از بنیانگذاران گروه رقص موتورسیکلت در ایالات متحده است که آهنگ مشهور جهانی «As the Rush Comes» را در سال ۲۰۰۳ منتشر کرد.
جیس بریدن، متولد و بزرگ شده در شهر نیویورک، در هنرستان و آواز در مدرسه هنر تحصیل کرد. او ابتدا شروع به آزمایش تولید موسیقی در استودیوهای دوستانش کرد. در سن ۱۶ سالگی او اولین ضبط های صوتی خود را به عنوان خواننده مرجع انجام داد، و همچنین به عنوان خواننده پشتیبان برای چندین برچسب اصلی ضبط کار می کرد. پس از اینکه جس هنگامی که هنوز نوجوانی بود به آگهی روزنامه ای به نام صدای دهکده پاسخ داد، اولین آهنگ خود را ضبط کرد. در آن زمان، او در گروه های مختلف آواز می خواند.
• Disconnect ( ۲۰۰۷ )
• درخشش زیاد ( ۲۰۱۰ )
• یادگاری ( ۲۰۱۹ )
• بگذار برف شود - ای پی تعطیلات ( نوامبر ۲۰۱۶ )
• آینه مونترال
• about. com
• tranzfusion. com
• هفته نامه چشم

معنی کلمه جس در ویکی واژه

مس کردن، برماسیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه جس

چو کردی ترک جسم و جان زبودت یکی باشد حقیقت در نمودت
ایزدی‌ها از فرهنگی پرمایه و غنی برخوردارند که موسیقی در آن نقش برجسته‌ای دارد.[نیازمند منبع]
کمال و فر و هنر بر خجسته پیکر تو چنان ملازم‌کاندر ده‌ر دیده ت‌رر بصر
یارب دل خون گشته ز مژگان که جسته است؟ این قطره گرم از دل سوزان که جسته است؟
شکستم آرزوی نفس را در کام جان یکیک ز دست نفس و شیطان هر دو جستم تا چه پیش آید
چه غم دارم گر افتادم زپا در جستجوی او؟ هجوم شوق صد بال و پر از بازو برویاند
سرشاه انجم برآمد زخواب برون جست کافور از مشک ناب
روان چرم گوزن آورد در شست به خاصیت ز دستش مار می‌جست
لعل لب تو جوهر فرد مجسم است عشاق را دو زلف تو برهان مسلم است
پس در کل ۳ بار جستجوی اول عمق نیاز داریم. می‌توان مرحله اول و مرحله معکوس کردن را
کسی که در طلبش درد جستجو دارد همیشه گریه چو گرداب در گلو دارد
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد شود پذیرهٔ دشمن به جستن پیکار
علت انتخاب این محل برای نصب مجسمهٔ سعدی، واقع شدن این محل در مبدأ ورود مسافران به شیراز بود. اما به مرور زمان، با ساخته شدن مسیرهای جدید، مسافران کمتر این مسیر را انتخاب می‌کردند و این مجسمه امروز کمتر در معرض دید مسافران قرار دارد.