جرور

معنی کلمه جرور در لغت نامه دهخدا

جرور. [ ج َ وَ ] ( اِ ) خارپشت. ( ناظم الاطباء ).
جرور. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) چاه دورتک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). چاه دورتک بدین جهت که دلو برکرانه های آن کشیده شود بسبب عمق آن. ( از اقرب الموارد ). چاه دورفرود. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || زن برجامانده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ناقه ای که ایام ولادتش درگذشته باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). از آبستنها آنچه مدت حمل آن درگذرد و نزاید. ( از متن اللغة ). از هر آبستن یا ناقه آبستنی که مدت حمل را بنهایت رساند یا از آن درگذرد. ( از ذیل اقرب الموارد ). || شتر بسیارخوار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بسیارخوار. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || سرکش. ( ناظم الاطباء ). || اسب نافرمان. ( مهذب الاسماء ). فرس جرور؛ اسب سرکش. ( منتهی الارب ). || شتر سرکش : جمل جرور؛ ناقه سرکش.( منتهی الارب ). || ناقه ای که بچه خود را فراهم آورد و دست در گردن آن آویزد. ( از ذیل اقرب الموارد ). || ناقه جرور؛ ناقه ای که نزاید بچه را یک ماه یا دو ماه یا چهل روز بعد تمام حمل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نعت است از جَرّ بتمام معانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به جر شود.
جرور. [ ج ُ ] ( اِخ ) شهری است به قهستان. فارسیان آن را چنین تلفظ کنند ولی سلفی آن را سرور ضبط کرده است. ( از معجم البلدان ). و رجوع به سرور در معجم البلدان و جرور در همین ستون شود.
جرور. [ ج ُ ] ( اِخ ) ناحیه ای است از نواحی مصر. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه جرور در فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) چاه عمیق .
(جَ ) [ ع . ] (ص . ) سرکش (اسب ).

معنی کلمه جرور در فرهنگ فارسی

سرکش، اسب سرک ، چاه عمیق
( اسم ) چاه عمیق .
ناحیه ایست از نواحی مصر

جملاتی از کاربرد کلمه جرور

وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ و در نصب مقیمین گفتند که نصب علی المدح است، تفضیل اقامت صلاة را بر دیگر اعمال. این فضل و شرف از آن یافت که دیگر اعمال و احکام بواسطه جبرئیل ثابت گشت، و نماز شب معراج بی‌واسطه جبرئیل، مصطفی از حق گرفت جلّ جلاله. و گفته‌اند که: مقیمین مجرور است، معطوف بر ها و میم که در مِنْهُمْ است، یعنی: منهم و من المقیمین الصّلاة، یعنی الصّلوات الخمس بوضوئها و وقتها و قیامها و قراءة القرآن فیها، و الرکوع و السجود و خشوعها و جمیع معالمها.
چرخ مجرور بخاک محن ارخواهد کس سازدش لطف تو مرفوع علی رغم نحات
منصوب بادا خادمت چون فعل مستقبل زکی مجرور بادا حاسدت چون اسم از واو قسم
عین معتل عبهر مفتوح جیم مجرور طرّه ات مکسور
خافض چو به نزع آید منصوب شود مجرور گو: رایت شمخالی بافتح و ظفر ضم باش
تمام خودروهایی که در این مراسم مورد استفاده قرار گرفتند، خودروهای ساخت بریتانیایی بودند. خودروهای با نشان رولز-رویس، جگوار، بنتلی و رنجرور در این مراسم مورد استفاده قرار گرفتند. یک خودرو رولز-رویس فانتوم ۶ عروس را از هتل گورینگ تا کلیسا همراهی کرد.
این هر سه در «بسم الله » بترتیب جمع است. چه اسم در آن مجرور به حرف جر است و الله به اضافه و الرحمن به تبعیت.
تا که از فعل حرف جر گردد آخر اسم منصرف مجرور
چو گردد رایت رای تو مرفوع شود خیل عدو مکسور و مجرور
همه سوی تو میشود مجرور هر که مرفوع هر که منسوبست
جَر یکی از انواع اعراب در عربی است. به کلمه‌ای که دارای اعراب جر باشد، مجرور می‌گویند.
چو آتشم چه، بطباخی مزاج سخن ضمیر من ننهد آفتاب را مجرور