جراره

معنی کلمه جراره در لغت نامه دهخدا

( جرارة ) جرارة. [ ج َرْ را رَ ] ( ع ص ، اِ ) نوعی از کژدم کوچ» خبیث که زرد باشد و دم کشان رود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آن کژدم در اهواز بسیار باشد و هر کسی را که میگزد خون از هر بن مویش روان میشود و گویند مسافر را نمیزند و این از غرائب است. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نوعی از عقرب بزرگ کشنده و مهل» باشد و آن در اهواز بسیار است. ( برهان ). کژدم ماده. ( دهار ) :
مگر ز مار سیه داشتی بشب بالین
مگر ز کژدم جراره داشتی بستر.فرخی.و اکنون که هوشیار شدم بر من
گشتند مار و کژدم جراره.ناصرخسرو.زلف پرچم نگارد اندر چشم
شکل جراره های اهوازی.انوری.- عقرب جرارة ؛ نوعی از خبیث ترین عقربها که گاه رفتن دم بزمین کشد. ( یادداشت مؤلف ).
|| زلف. ( شرفنامه منیری ). کنایه از زلف معشوق و مطلوب. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
شکوفه بر سر شاخ است چون رخساره جانان
بنفشه بر لب جوی است چون جراره دلبر.عبدالواسع جبلی.|| تأنیث جرار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دنبال کشنده. ( یادداشت مؤلف ). || در عربی واکشنده و اخذکننده. ( برهان ). || لشکرگران رو بجهت کثرت. ( آنندراج ). و بتازی لشکر که از گرانی آهسته رود. و جرار مثله. ( شرفنامه منیری ).
- کتیبه جرارة ؛ لشکر گران رو بجهت کثرت. ( منتهی الارب ).
جرارة. [ ج َرْرا رَ ] ( اِخ ) ناحیه ای است به بطیحه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). ناحیه ای است از نواحی بطیحه نزدی» به برّکه به بسیاری ماهی موصوف است. ( از معجم البلدان ).
جراره. [ ج ِ رَ ] ( اِخ ) تلفظ ترکی ژرار یا ژرارا. رجوع به این کلمه شود.

معنی کلمه جراره در فرهنگ معین

(جَ رِّ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - نوعی از عقرب زرد و درشت که دُمش را برزمین می کشد و زهر شدیدی دارد. ۲ - کنایه از: زلف معشوق .

معنی کلمه جراره در فرهنگ عمید

۱. [جمع: جرارات] (زیست شناسی ) ویژگی نوعی عقرب زرد رنگ، بسیارسمّی، و درشت که دمش روی زمین کشیده می شود.
۲. [قدیمی، مجاز] بسیار، انبوه.
۳. (اسم ) [قدیمی، مجاز] زلف معشوق: زلف پرچم نگارد اندر چشم / شکل جراره های اهوازی (انوری: ۴۷۶ ).

معنی کلمه جراره در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- نوعی از عقرب زرد و ستبر که دم کشان رود و زهر شدیدی دارد. ۲- زلف معشوق . یا کتیب. جراره . لشکر جرار.
تلفظ ترکی ژرار یا ژرار .

جملاتی از کاربرد کلمه جراره

عقرب جراره دارد ماه من بر مشتری یا ز سنبل بر شقایق حلقهٔ انگشتری
سیاره راند بر قمر از چشم پر سرشک جراره ریخت بر سمن از زلف‌پر ز چین
لاجرم عقرب جراره نهفتم در جیب عجبی نیست کز او میکشم آزاری چند
شکوفه بر سر شاخ است چون رخسارهٔ جانان بنفشه بر لب جوی است چون جرارهٔ دلبر
ای قوم ازین دو عقرب جراره الحذر ای قوم ازین دو افعی خونخوار الفرار
رحمت به پستی می‌رسد اکسیر هستی می‌رسد سلطان مستی می‌رسد با لشکر جراره‌ای
به نوشته قاسمی، خلیج‌فارس نامی ملی و فرامنطقه‌ای است و هیچ استانی حق ندارد آن را برای خود مصادره کند. به گفته ابوالقاسم جراره نماینده بندرعباس «خلیج‌فارس متعلق به همه مردم ایران است، این که بخواهیم به دلیل آمدن نام فارس در خلیج بخشی از ساحل خلیج‌فارس را به استان فارس واگذار کنیم منطقی نیست.»
ابوالقاسم جراره (زاده ۱۳۶۰) سیاستمدار ایرانی و نماینده دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس است. وی پیش‌تر نماینده دوره نهم مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه بندرعباس، قشم، ابوموسی، حاجی‌آباد و خمیر در استان هرمزگان و عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی بوده‌است.
هم رویشان چو کوکب سیاره نوربخش هم مویشان چو عقرب جراره جان‌شکار
از فراق لبت، اندر شکن زلف، دلم زهر جراره شد و در دهن ثعبان ریخت
که دیده عقرب جراره فایز؟ زند پهلو به ماه چهارده را
پس دیری که نیش غم در دل بود همچون جراره اهواز