جبون

معنی کلمه جبون در لغت نامه دهخدا

جبون. [ ج َ ] ( از ع ، ص ) جَبان. بزدل. ترسو. این کلمه در فارسی متداول است و در قوامیس معتبر دیده نشده.
جبون. [ ج َ ] ( اِخ ) دهی است به یمن. ( از منتهی الارب ).

معنی کلمه جبون در فرهنگ معین

(جَ بُ ) [ ع . ] (ص . ) ترسو، بزدل .

معنی کلمه جبون در فرهنگ فارسی

ترسو و بزدل
بزدل و ترسو

معنی کلمه جبون در ویکی واژه

ترسو، بزدل.

جملاتی از کاربرد کلمه جبون

بیش ز مه جمال او کم به شماره سال او تا به‌گه وصال او چیره تو باشی او جبون
روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «مثلی و مثل الانبیاء قبلی کمثل قصر احسن بنیانه فترک منه موضع لبنة فطاف به النّظّار یتعجبون من حسن بنائه الا موضع تلک اللبنة لا یعیبون سواها فکنت انا سددت موضع تلک اللبنة ختم بی البنیان و ختم بی الرّسل».
ز پیچ و تاب نفس عالمی جبون قفس است چوگرد باد تو هم‌ دسته کن پریشانی
تعملون وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ بالتاء مدنی و شامی و حفص و یعقوب و الوجه انّه علی اضمار القول و التقدیر قل لهم و ما ربک بغافل عما تعملون امر علیه السلم بمخاطبة الکفّار بذلک علی سبیل التهدید و قرا الباقون یعملون بالیای و الوجه انه علی وعید المشرکین ای و ما ربّک بغافل عمّا یعمله الکفار و عما یستوجبونه علیها من العقاب و لکنّه جعل لهم اجلاهم بالغوه فاذا جاء ذلک الاجل لا یستأخرون عنه ساعة و لا یستقدمون و هذه تسلیة للنّبی (ص) فیقول لا یحزنک تکذیبهم ایّاک فانّی من وراء اهلاکهم فاهلکهم اللَّه بدر و ضربت الملائکة وجوههم و ادبارهم و عجلهم اللَّه الی النّار.
وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ بالمودّة و بمکاتبة سرّ النبی (ص). فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ المستوجبون لعذاب اللَّه. قال بعض المفسرین: نسخت الآیة الاولی بهذه الآیة و نسخ معنی الآیتین بآیة السیف.
شجاعت دست عدل اندر فنونست از آن بینی که هر ظالم جبونست
گر درین حضرت جبونی یابد اندر ملک نظم هم ز حکمت صور سازد هم ز رفعت بارگاه
قوله: خاضِعِینَ ذکره بجمع السلامة، لانّ الاصحاب فیها مضمر، ای اصحاب الاعناق. و قیل: اعناقهم، ای رؤساؤهم و کبراؤهم. و قیل: فرقهم، یقال: جاء القوم عنقا، ای طوائف و عصبا. و قیل: انما قال خاضعین لرؤس الآی لیکون علی نسق واحد. ظلّ در قرآن بر دو معنی است: یکی بمعنی مال، چنان که درین موضع گفت: فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ، ای فمالت، و در سورة الحجر گفت: وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ، ای فمالوا فیه یعرجون، وجه دیگر ظلّ بمعنی اقام چنان که در سورة طه گفت: وَ انْظُرْ إِلی‌ إِلهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ، ای اقمت علیه عاکفا. و در سورة الواقعه گفت: فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ، ای اقمتم تعجبون و در سورة النحل گفت: ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا، ای اقام و در سورة الشعرا گفت: نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاکِفِینَ، ای نقیم لها عابدین.
روی انّ ابا بکر الصدّیق، کان یقول فی خطبته: این الوضاء الحسنة وجوههم المعجبون بشبابهم؟ این الملوک الّذین ساروا بالزخرف الی الزخرف و اعطوا الغلبة فی مواطن القتال؟ این الملوک الّذین ساروا بالزخرف الی الزخرف و اعطوا الغلبة فی مواطن القتال؟ این الملوک الذّین اتّخذوا المدائن و حصنوها بالحوائط، و اتخذوا فیها العجائب؟ این الشباب النّاعمون اصبحوا فی بطون الارض؟ هل تحسّ منهم من احد؟ او تسمع لهم رکزا؟
سگ چوپان شده با گرگ چو لیلی و مجنون پاسبان گله امروز شبانی است جبون