جبری. [ ج َ ری ی ] ( ص نسبی ) مقابل قَدَری. خلاف قَدَری. قسری. ضروری. غیراختیاری. غیرارادی. || کسی که پیرو عقیده جبر باشد. پیروان مذهب جبر. آنکه به جبر مذهبی معتقد باشد : گفت : مؤمن بشنو ای جبری خطاب آن خود گفتی نک آوردم جواب.مولوی.مرتعش را کی پشیمان دیده ای بر چنین جبری تو برچسبیده ای.مولوی.هین بخواب رب بما اغویتنی تا نگردی جبری و کژ کم تنی.مولوی.موحد جبری قول و قدری فعل باشد.جلالی عزیزی.رجوع به جبر شود.
معنی کلمه جبری در فرهنگ عمید
۱. اجباری. ۲. مربوط به علم جبر: معادلات جبری. ۳. [مقابلِ قَدَری] (فلسفه ) [قدیمی] کسی که معتقد به نظریۀ جبر باشد: سُنّی از تسبیح جبری بی خبر / جبری از تسبیح سُنّی بی اثر (مولوی: ۳۹۲ ).
معنی کلمه جبری در فرهنگ فارسی
ضروری غیر اختیاری
معنی کلمه جبری در فرهنگستان زبان و ادب
{algebric} [ریاضی] مربوط به جبر
جملاتی از کاربرد کلمه جبری
به عدد مختلطی که جبری نباشد، یعنی هیچ معادلهٔ چندجملهای با ضریبهای گویا که ریشهاش شود نتوان یافت، یک عدد متعالی گوئیم. از عددهای متعالی مشهور میتوان عدد نپر و عدد پی را نام برد. اولین عدد متعالی را ریاضیدان فرانسوی جوزف لیوویل در سال ۱۸۴۴ میلادی با اثبات معرفی کرد
های بزرگتر از ۲ هیچ جواب صحیح مثبتی ندارد. گرچه که او ادعا کرد که اثبات عمومی برای حدسش دارد، ولی جزئیاتی از آن بعد از مرگش باقی نگذاشت. این ادعا به عنوان قضیه آخر فرما شناخته میشود و برای سه و نیم قرن حل نشده باقی ماند. این ادعا در نهایت تبدیل به یکی از معروفترین مسائل حل نشده ریاضیات شد. تلاشها برای اثبات آن موجب پیشرفتهای اساسی در نظریه جبری اعداد گشت و در طی زمان، قضیه آخر فرما به عنوان مسئله حل نشده ریاضیات معروف شد.
غلطان به خاک گشت امامی که جبریل می رفت خاک درگه او را ز شهپرش
استان بوشهر از جمله استانهایی است که به دلیل مجاورت با خلیج فارس دارای جزایر و شبه جزایر متعددی میباشد. این جزایر و شبه جزایر عبارتاند از: خارک (خارگ)، خارکو، شیف، امالگُرم، نخیلو، فارسی، جبرین (تهمادو)، خان، بیدو، عباسک و پیرزنگی، متاف، مرغی، چراغی،جزیره نگین، جزیره صدرا، جزیره صدف، جزیره مولیات، جزیره میر مهنا، جزیره خرو، جزیره سهدندون و جزیره شیخ کرامه.
اگر جبریل فرماید بود خوش ز موسی دست آوردن به آتش
ب) مرگ از نظر جنس مشتمل است بر قتل، خودکشی، مرگ تصادفی (نوعی مرگ جبری است که در وضعیتی خاص رخ میدهد).
زهی ذاتی که مداح است جبریلش چو پیغمبر زهی ذاتی که عقل اولش طفل دبستان شد
مثال های کهن الگو از یک *-حلقه، میدان اعداد مختلط و اعداد جبری مجهز به مزدوج مختلط به عنوان پیچش اند. می توان فرم سسکوئی-خطی روی هر *-حلقه تعریف کرد.
مصطفا و مجتبا آن کز برای خیر حال در ادای وحی جبریلش ندیدی متهم
مرا نازل شد از شمع تجلی به دل پروانه جبریل معنی
تنگ خفتن چه سود با جبریل در بُن گوش، صور اسرافیل
سئوال کرد که این نور چیست یا جبریل جواب داد به یوسف امین رب جلیل
فبشر جبرییل النبی محمدا بذاک و جا الوحی فی ذاک
هر که زیشان یک سخن گفت آن سخن بشنیده بود او ز احمد، احمد از جبریل و جبریل از خدا
جهان مادی و تن و شادمانی آفریدههای خدا هستند و وظیفهٔ دینی انسان است که از آنها نگاهداری کند و آنها را گسترش دهد و از آنها بهره گیرد. زرتشتیان اعتقاد دارند که در پیروی از این طریق جبری در کار نیست. اختیار برای هر فرد بخشی از اساسی از دین زرتشتی است. گرچه انسان متحد خداست اما همهٔ آدمیان باید میان راستی و دروغ یکی را برگزینند. اعتقاد به سرنوشتی از پیش مقدر شده از دید اخلاقی زرتشتیان نکوهیدهاست زیرا این کار از عدل و نیکی خدا میکاهد.
مرگ غیر جبری (عبارت است از مرگی که بر اثر کهولت سنّ (فیزیولوژیک) یا بر اثر بیماری (پتالوژیک) به وقوع میپیوندد.
اگر این نامه را جبریل خواند چو گرد آن نور ناب از خود فشاند
ریشههای آن را عددهایی جبری روی میدان
از جلّهٔ مشایخ بود و حالش اکبر جمله بود و شأنش اعظم ایشان بود؛ تا حدّی که جنید گفت، -رحمة اللّه علیه-: «ابو یزید منّا بمنزلةِ جبریل مِنَ الملائکة. ابویزید اندر میان ما چون جبرئیل است از ملائکه.»