معنی کلمه جاوی در لغت نامه دهخدا
جاوی. ( اِ ) زعفران. ( تحفه حکیم مؤمن ).
جاوی. ( ص نسبی ) منسوب بجاوه : لبان جاوی ، بخور جاوی. و آن عطر یا اسانسی است که از سوماترا میاورند و چون عرب سوماترا را جاوه گوید این گیاه را بنسبت به آن جاوی خواند و بهترین و سفیدترین قسم آن در سوماترا بدست می آید. ( از دزی ). عسل اللبنی. میعه. لبان جائی. بخورجاوی. حسن لبه. عسلبند .
جاوی. ( ص نسبی ) منسوب به جاوه. رجوع به جاوه شود.
جاوی. ( اِخ ) محمدبن قاضی محمدبن یاسر مکنی به ابوحامد و ملقب به جاوی. او راست : السلسل المدخل. ( از معجم المطبوعات ).
جاوی. ( اِخ ) احمد خطیب بن عبداللطیف المنکابادی ملقب به خطیب الجاوی. او راست : 1 - الجواهر النقیة فی الاعمال الحسبیة. که در سال 1309 هَ.ق. با «رسالةالماردینی فی العمل المربع المجیب بها» در حاشیه آن در مطبعةالمیمنیه بطبع رسیده است. 2 - الداعی المسموع فی الرد علی من یورث الاخوة و اولاد الاخوان مع وجودالاصول والفروع. که در مطبعةالمیمنیه بسال 1309 هَ.ق. بطبع رسیده است. 3 - روضةالحساب فی علم الحساب که در مطبعةالمیمنیه بسال 1310 هَ.ق. بطبع رسیده است. ( از معجم المطبوعات ).
جاوی. ( اِخ ) عبدالقدوس التوبانی. او راست :
1 - رسالة تسمی سفینةالنجاة. که در اصول دین و نماز است. 2 - رسالة فی العقائد،که هر دو کتاب در یک مجموعه در مطبعه وهبیه بسال 1292 هَ.ق. بطبع رسیده است. ( از معجم المطبوعات ).
جاوی. ( اِخ ) محمدبن عمربن عربی بن علی نووی مکنی به ابوعبد المعطی و ملقب به جاوی. از علمای قرن چهاردهم هجری است. او راست :
1 - الابریز الدانی فی مولد سیدنا محمد السید العدنانی. که بسال 1299 هَ.ق. در مصر چاپ سنگی شده است.
2 - بغیةالعوام فی شرح مولد سیدالانام.این کتاب شرحی است بر مولدبن الجورن و بسال 1297 درمصر بچاپ رسیده است.
3 - بهجةالوسائل بشرح المسائل. این کتاب شرحی است بر «الرسالةالجامعه » که از همین مؤلف است و در حاشیه این کتاب در 1334 در مطبعه یمینیه بچاپ رسیده است.
4 - ترغیب المشتاقین لبیان منظومةالسید البرزنجی فی مولد سیدالاولین والاَّخرین. این کتاب دوبار یکی در 1292 در بولاق و دومی در 1311 در مکه بطبعرسیده است.