جانیه
معنی کلمه جانیه در فرهنگ عمید
معنی کلمه جانیه در فرهنگ فارسی
( اسم ) مونث جانی زن جنایتکار زن تبهکار . جمع جانیات .
جملاتی از کاربرد کلمه جانیه
خسته جان از خسته جانیهای تو ناتوان از ناتوانیهای تو
سفر ابن فضلان در زمان مقتدر خلیفه عباسی رخ داد. رسالهٔ ابن فضلان تصویری روشن و زنده از مردم سرزمینهای آسیای مرکزی و شمال خزر، جغرافیایی انسانی و حاکمان این مناطق ارائه کردهاست. این رساله شرح سفری است یازده ماهه که از بغداد آغاز و پس از گذر از شهرهایی چون نهروان ـ حلوان ـ همدان ـ ساوه ـ ری ـ سمنان ـ دامغان ـ نیشابور ـ سرخس ـ مرو ـ آمل ـ جیحون ـ بخارا ـ خوارزم ـ جرجانیه ـ جیت ـ باشگرد ـ قبیله صقالبه (اسلاوها) ـ نهر اتل ـ خزر و بعد از پیمودن مسیرهایی از ماوراءالنهر و رسیدن به نزدیکی مسکو دوباره به بغداد منتهی میشود.
ز قید سخت جانیها مپرسید شرار ما قفس فرسوده سنگیست
در باغ رخت که نزهت چشم من است شفتالوهاست لیتنی جانیها
پیش از ایجاد امتحان سختجانیهای عشق تیغ ابروی بتان را سر بسر دندانه کرد
خیالش را به نوعی انس در جان من است امشب که با این نیم جانیها دو جانم در تنست امشب
نگردد سخت جانیها سپر تیر حوادث را به مغز این ناوک دلدوز پیش از استخوان آید
چونگهر عزتفروش سختجانیها نیام همچودریادرخورعرضگدازم آبروست
بویگل نیستم از بارگران جانیها تا پی قافلهٔ باد صبا بردارم
بیدلم بیدل ز شرم سخت جانیها مپرس دور از آن در، خاک هم آب است اگر ماند ز من
جان به لب نمی آید این چه سخت جانیهاست
رضا بهطور کلی دو نام هیرکانیهاً و کاسپی را اساس میگیرد. وسیع نبودن گستره اقوام شرقی ایران برای نگهداشتن نام هیرکانیهاً و تبدیل این نام در عربی به «جرجانیه» از دلایل متروک شدن نام هیرکانی در متون جغرافیایی غربی است و به همین دلیل، نام هیرکانی جای خود را به نام اصلی دریای شمال ایران، یعنی کاسپی داد.