جابر. [ ب ِ ] ( ع ص ) شکسته بند. || ستمگر. ستمکار. ( منتهی الارب ). جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) مردی است که رحی جابر بدو منسوب است. ( مراصد الاطلاع ). جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابخر النخعی ، والصبیانی و کوفی نیز گفته میشود. طوسی او را در رجال شیعه آورده و علی بن حکم گفته است : که عابد و ثقه بوده است. وی از جعفرالصادق روایت کند. ( لسان المیزان ج 2 ص 86 ). جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن علی التنوخی القضاعی الشافعی.از اهل حلب است. فاضل و شاعر بود و متصدی نیابت قضاشده و ادیب و کثیرالنظم است و متهم به فساد عقیده بوده است. در 942 هَ. ق. درگذشت. ( الاعلام ج 1 ص 174 ). جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابی سبرة اسدی ، صحابی است. حاکم و بیهقی و ابن مندة از طریق ابن عجلان از موسی بن السائب از سالم بن ابی الجعد از جابربن ابی سبرة روایت میکند. ( الاصابة ص 220 ). قاموس الاعلام ترکی چنین آرد: جابربن ابی سبرة اسدی یکی از صحابه بود سپس در کوفه سکونت کرد. بعضی از احادیث شریفه از وی نقل نموده اند. رجوع به الاستیعاب شود. جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابی صعصعه عمروبن زیدبن عوف بن مبدول بن عمروبن غنم بن مازن بن النجار انصاری مازنی است. ابن القداح او را در نسب الانصار ذکر کرده و گفته است : قیس بن ابی صعصعه از اولاد عوف بن مبدول در عقبه و غزوه بدر حاضر بود و برادرش جابربن ابی صعصعه در غزوه احد و غزوات دیگر حضور داشته و در غزوه موته شهید شده است. و ابن سعد و ابن شاهین نیز درباره وی چنین گفته اند. ( الاصابة ص 225 ). وقاموس الاعلام آرد: جابربن ابی صعصعه یکی از صحابه است و از قبیله مازن بن نجار بود و سه برادر موسوم به قیس ، حارث ، کلاب داشته است. و رجوع به الاستیعاب شود. جابر. [ب ِ ] ( اِخ ) ابن ازرق الغاضری. او از طریق نصربن علقمه از برادرش محفوظ از عبدالرحمان بن عائذ از ابی راشدجبرانی روایت کند. ( الاصابة ص 220 ). و قاموس الاعلام آرد: جابربن ازرق الغاضری ، یکی از اصحاب نبوی است بعدها در حمص سکونت گزیده. یک حدیث از وی نقل کرده اند. جابر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن اسامة الجهنی. کنیه اش ابوسعاد است.ابن یونس گفته است : که بمصر شد و همانجا مرد. ( حسن المحاضرة فی احوال المصر والقاهره ص 83 ). در قاموس الاعلام چنین آرد: جابربن اسامة ابوسعاد الجهنی یکی از صحابه است و در زمره حجازیان مذکور شده و یک حدیث ازوی نقل نموده اند. رجوع به الاستیعاب و الاصابه شود.
معنی کلمه جابر در فرهنگ معین
(بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) سمتگر، ستمکار.
معنی کلمه جابر در فرهنگ عمید
۱. گردنکش، ستمکار. ۲. [قدیمی] کسی که عضو شکسته را جا می اندازد و معالجه می کند، شکسته بند. ۳. [قدیمی] جبران کننده.
معنی کلمه جابر در فرهنگ فارسی
انصاری بن سفیان صحابی استوی از بنی زریق خزرجی است و پس از اسلام آوردن با پدر و برادرش با دو کشتی بحبشه هجرت کرد و هر سه در زمان خلافت عمر در گذشتند . شکسته بند، کسی که عضوشکسته راجامی اندازد، و، معالجه میکند، گردنکش، ستمکار ( اسم ) ۱- شکسته بند. ۲- ستمگر ستمکار جبار. جمع : جابرون جابرین . جابر بن حیان
معنی کلمه جابر در فرهنگ اسم ها
اسم: جابر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: jāber) (فارسی: جابر) (انگلیسی: jaber) معنی: شکسته بند، جبار، از نام ها و صفات پروردگار، ستمگر، ستمکار، ( در لاتین ) Jeber یا jabir، ( اَعلام ) ) نام ابن حیان ازدی کوفی شیمیدان مسلمان ساکن کوفه معروف به جابر ابن حیان [قرن هجری]، ) جابر انصاری ابن سفیان، معروف به جابر ابن انصاری، صحابی پیامبر اسلام ( ص )، ساکن مدینه، که حدیثهایی از او نقل شده است، [قرن اول هجری]، ( در اعلام ) نام ابن حیان ازدی کوفی کیمیاگر معروف به جابر ابن حیان ( قرن دوم هـق )، ( در اعلام ) جابر انصاری بن سفیان از صحابه، تسکین دهنده، آرامش بخش، تسلی دهنده، از نامهای حضرت حق، نام شیمیدانی معروف و شاگرد امام جعفر صادق ( ع )
معنی کلمه جابر در دانشنامه عمومی
جابر، روستایی در دهستان کلم بخش مرکزی شهرستان بدره در استان ایلام ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۲۸ نفر ( ۳۳ خانوار ) بوده است.
معنی کلمه جابر در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] جابر (ابهام زدایی). جابر ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • جابر بن حارث سلمانی، از شهیدان کربلا• جابر بن یزید جعفی، فقیه، مفسر، محدّث، و از اصحاب نامدار امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)• جابر بن سمره، صحابی پیامبراکرم• جابر بن عبداللّه انصاری، صحابی و از مُکْثِرینِ حدیث• جابر بن حجاج تیمی، غلام عامر بن نهشل تیمی از بنی تیم الله ثعلبه• جابر بن حیّان، دانشمندی پرتلاش و پراثر در سده دوم• جابر بن زید، از فقهای تابعین و محدّثان اباضی• جابر بن افلح، منجم و ریاضیدان مشهور اندلسی در قرن ششم• جابر بن عروه غفاری، صحابی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و از شهدای کربلا در منابع متأخر ...
جملاتی از کاربرد کلمه جابر
بزیر تیغ چو سنجابرا بدید اطلس نمود یاری و خود را بروی آن انداخت
شهر شوط در ۴ کیلومتری جنوب رود زنگمار و ۴ کیلومتری غرب جابرود در دشتی پهناور و در محاصره تپههای رسی قرار گرفتهاست. این شهر از سمت شمال غربی با ماکو و از سمت شمال شرقی با پلدشت، از سمت جنوب شرقی با قره ضیاالدین و از سمت جنوب غربی با سیه چشمه همسایهاست.
چون شکستهدل شدی از حال خویش جابر اشکستگان دیدی به پیش
میآید و چهره از عرق تر کرده چو کان بکفت و اسب ز جابر کرده
که زیر سایه شمشیر تو فرو خواندند به سمت عزو بر جابری دویست هزار
کسیر سنگ جفای سپهر جان نبرد اگر نه لطف تو گردد کسیر را جابر
قال اخوتی لابی، قال و لم؟ قال حسدونی بمنزلتی من ابی، فقال أ تحبّ ان تخرج من هذا الجبّ؟ قال نعم، فقال له قل: یا صانع کل مصنوع و یا جابر کلّ کسیر و یا شاهد کلّ نجوی یا قریبا غیر بعید یا مونس کلّ وحید یا غالبا غیر مغلوب یا حیّ لا اله الا انت یا بدیع السّماوات و الارض یا ذا الجلال و الاکرام، اجعل لی من امری فرجا و مخرجا، یوسف این دعا بگفت در حال فریشتهای آمد ببشارت و راحت و پیغام ملک. فذلک قوله عزّ و جل: وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِ این واو زیادت است، تقدیره: فلمّا ذهبوا به و اجمعوا، ای عزموا علی ان یجعلوه فی غیابت الجبّ اوحینا الیه. و روا باشد که این واو ثابته باشد و واو در اجمعوا زیادت بود یعنی فلمّا ذهبوا به اجمعوا.
روز خندق هزار مرد از یاران رسول صلوات اللَّه و سلامه علیه کار میکردند. همه گرسنه شدند و طعامی نبود جابر بن عبد اللَّه گفت: یا رسول اللَّه! ما را یک صاع جو نهاده و یک سر گوسفند، چه فرمایی؟ گفت: رو آن جو آرد کن و خمیر ساز، و گوسفند بکش و پاک کن و دیگ بر سر آتش نه. مصطفی رفت و دست مبارک خویش بر سر آن خمیر نهاد، و انگشت خویش بدهن خویش تر کرد، و بسر دیگ فراز آورد. آن گه یاران را گروه گروه میخواندند، و از آن خمیر نان میپختند، و از آن دیگ میخوردند، تا هزار مرد از آن بخوردند، و آن نیز چیزی بر سر آمد، تا بدانی که کار برکت دارد نه کثرت.
چون برون رفتم ز دارالملک هستی جای خویش هر کجا کز جابرون باشد من آنجا یافتم
مفتح در سال ۱۳۲۸ با تنها دختر حیدرعلی جابری انصاری از آیت اللههای همدان ازدواج کرد که با او چهار پسر و چهار دختر داشت. محمد مهدی پسر بزرگ مفتح که داماد محمد محمدی گیلانی است، از زادگاهش رزن به نمایندگی مجلس شورای اسلامی رسید و تاکنون به جز در دوره ششم در همه ادوار مجلس نماینده بودهاست. محمد هادی فرزند هفتم مفتح، دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی قم است که هماکنون ریاست مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده دارد.
تکیه شاه خاوران بر زمردین مسند نمود همچو شاه دین که جابر مسند احمد نمود
خانوادههای بزرگی در این اردوگاه تمرکز دارند از جمله عجور، دختران والسلاق و الراعوش و خانوادههای بیت جبرین، العزه والقیسی و خانوادههای المنشیه، طیطی و الجابری وخانواده ابومعینه و خانواده ابوسیف و …
در هفتمین نظرخواهی بهترینهای تاریخ سینما از نگاه منتقدان ایرانی که در آبان ۱۳۸۱ از ۵۵ منتقد و توسط نقد سینما انجام شد، فیلمهای متعددی از حاتمیکیا توسط منتقدان مختلف در فهرست ده فیلم برتر تاریخ سینمای ایران نام برده شده بود که آژانس شیشهای از سوی سعید عقیقی، محمدتقی فهیم، جابر قاسمعلی و آرش معیریان در این فهرست جای داشت. یک سال قبل از آن، عقیقی و قاسمعلی، فیلمنامهٔ آژانس شیشهای را جزو ده فیلمنامهٔ برتر تاریخ سینمای ایران معرفی کرده بودند. در نظرسنجی دیگری که شهریور ۱۳۹۲ از ۵۰ منتقد رسانههای جبههٔ انقلاب اسلامی انجام شد، آژانس شیشهای با اختلاف بسیار، در جایگاه نخست ردهبندی فیلمهای پس از انقلاب قرار گرفت.
که می بیند بس زود جابر از مجبور که می بیند نه دیر ظالم از مظلوم
از مشاهیر حدیده : ادیب و شاعر معروف یمنی جابر بن احمد رزق متوفی در سال ۱۳۱۸ هجری قمری یکی از شعراء خوش قریحهٔ این دیار بودهاند. وی دارای دیوانی دستنوشته بنام «زهر البستان» میباشند.
مگر آن که بگوییم نقل ابراهیم، با واسطه بوده و با گذشت زمان، سلسله سند حدیث دچار کاستی شدهاست. ابراهیم در کربلا به دست زید بن دفاف به کشته شد، جابر بن عبدالله انصاری بر وی نماز گزارد و قبر او در کربلا است.
احمد جابر الصباح (به عربی: أحمد الجابر الصباح) (۱۸۸۵ – ۲۹ ژانویه ۱۹۵۰) دهمین حکمران کویت بود. وی در ۲۹ مارس ۱۹۲۱ در کویت به قدرت رسید. او در ۲۹ ژانویه ۱۹۵۰ درگذشت. وی دارای ۹ پسر و ۱۸ دختر بود.
احمد الفهد الاحمد الجابر الصباح (عربی: أحمد الفهد الأحمد الجابر الصباح ; متولد ۱۲ اوت ۱۹۶۳) که با نام احمد الفهد نیز شناخته میشود، یک سیاستمدار جنجالی کویتی، یکی از اعضای خانواده حاکم و مدیر سابق ورزشی است.
ابوسَعَد موسوی با نام اصلی سید خلف موسوی فرزند جابر از هنرمندان موسیقی نواحی کشور متولد ۱۸ اردیبهشت ۱۳۴۲ در منطقه ملاشیه اهواز است که پس از پنج دهه فعالیت هنری در فروردین ۹۷ به دلیل سکته قلبی فوت کرد. ابوسعد نوازنده ویولون، سنتور و تمپو بود. در کنار نوازندگی، خوانندگی، شاعری و آهنگسازی را نیز در کارنامهٔ هنری خود دارد. او در کشورهای عراق و کویت طرفدار داشت.