ثلاثون

معنی کلمه ثلاثون در لغت نامه دهخدا

ثلاثون. [ ث َ] ( ع عدد، ص ، اِ ) سی. و آن ملحق بجمع است نه جمع.

معنی کلمه ثلاثون در فرهنگ معین

(ثَ ) [ ع . ] (اِ. ) سی .

معنی کلمه ثلاثون در فرهنگ فارسی

سی، عدد سی
( اسم ) سی .

معنی کلمه ثلاثون در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ثَلَاثُونَ: سی
ریشه کلمه:
ثلث (۳۲ بار)

معنی کلمه ثلاثون در ویکی واژه

سی.

جملاتی از کاربرد کلمه ثلاثون

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا یعنی بالغلبة و القهر و الحجة و الانتقام من الاعداء. قال السدی ما قتل قوم نبیّا قطّ او قوما من دعاة الحق من المؤمنین الّا بعث اللَّه من ینتقم لهم فصاروا منصورین فان قتلوا کما نصر یحیی بن زکریاء لمّا قتل قتل به سبعون الفا. قال عبد اللَّه بن سلام: ما قتلت امّة نبیّها الا قتل به منهم سبعون الفا و لا قتلوا خلیفته الا قتل به خمسة و ثلاثون الفا.
الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ هذه الآیات الاربع عوارض فی قصّة قریش الی قوله لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ ثمّ یرجع الکلام الیه الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یعنی عبد اللَّه بن سلام و اصحابه من مسلمة اهل الکتاب. و قیل هم اهل الانجیل قدموا علی رسول اللَّه (ص) ثلاثة و ثلاثون من الحبشة و سبعة من الشام. مِنْ قَبْلِهِ ای من قبل القرآن لتقدّم ذکره. و قیل من قبل محمد هُمْ بِهِ ای بمحمد و القرآن یؤمنون یصدّقون.
و قال عبد اللَّه بن مغفل المازنی کنا مع النبی (ص) بالحدیبیة فی اصل الشجرة التی قال اللَّه تعالی فی القرآن و علی ظهره غصن من اغصان تلک الشجرة فرفعته عن ظهره و علی بن ابی طالب بین یدیه یکتب کتاب الصلح فخرج علینا ثلاثون شابا علیهم السلاح فثاروا فی وجوهنا فدعا علیهم نبی اللَّه (ص) فاخذ اللَّه بابصارهم فقمنا الیهم فاخذناهم فقال لهم رسول اللَّه هل جعل لکم احد امانا، قالوا اللهم لا فخلّی سبیلهم‌
قوله: کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ ای من قبل قریش، «مِنْ قَرْنٍ» یعنی من الامم الخالیة، و القرن اسم لاهل کلّ عصر. و قیل: هو اسم للزّمان، و تقدیره: من اهل قرن و هو ثلاثون سنة، و قیل: ستّون. و قیل: ثمانون. و قیل: مائة. و قیل: مائة و عشرون
إِلَّا حَمِیماً ماء حارّا یحرق ما یأتی علیه. و قیل: هو دموع عیون اهل النّار «وَ غَسَّاقاً». قال ابن عباس: الغسّاق: الزّمهریر یحرقهم ببرده. و قیل هو الصّدید و ما سال من جلود اهل النّار. و قیل: هو المنتن الاسود، و قال شهر بن حوشب: الغسّاق واد فی النّار فیه ثلاث مائة و ثلاثون شعبا فی کلّ شعب ثلاث مائة و ثلاثون بیتا فی کلّ بیت اربع زوایا، فی کلّ زاویة شجاع کاعظم ما خلق اللَّه من الخلق، فی رأس کلّ شجاع سم.
گفت از آن که شب دزد آمد و مال دهقان ببرد، عیسی گفت خواهی که من آن دزد را پیدا کنم و مال با خداوند رسانم؟ گفت: نعم یا بنیّ، نیک می‌گویی ای پسرک من چنین کن اگر توانی، گفت دهقان را بگوی تا فلان نابینا را و فلان مقعد را بنزدیک من آرد چون آمدند مقعد را گفت تو بر گردن نابینا نشین چون بر نشست نابینا را گفت تو برخیز، گفت من ضعیف تر از آنم که بر توانم خاست. عیسی گفت چنان که دوش برخاستی برخیز، آن قوّت که ترا دوش بود امروز هنوز هست برخیز، چون برخاست دست مقعد بر وزن خزینه رسید که در آن مال بود، عیسی گفت نابینا بقوّت یاری داد و مقعد بچشم بدید و بر گرفت، ایشان هر دو اقرار دادند و او را بر است داشتند و مال با خداوند دادند، دهقان گفت مریم را که این مال یک نیمه بتو دادم، مریم گفت من نخواهم که مرا نه برای این آفریده‌اند، گفت بپسرت دادم گفت کار او از آن عظیم ترست و همّت او از آن عالی‌تر که بمال دنیا رغبت کند، و آن وقت عیسی دوازده ساله بود، و بعد از آن خبر هلاک هیردوس بایشان رسید ایشان بفرمان و وحی اللَّه تعالی از آنجا بشام بازگشتند مریم و عیسی و یوسف نجار بدهی فرو آمدند، نام آن ده ناصره، و بها سمّیت النصاری و کان عیسی یتعلّم فی السّاعة علم یوم و فی الیوم علم شهر و فی الشّهر علم سنة، فلمّا تمت له ثلاثون سنة اوحی اللَّه عزّ و جل الیه و بعثه الی النّاس، و تمام بیان هذه القصّة ذکرناه فیما مضی و اللَّه اعلم.
و عن عمران بن حصین «انّ رجلا جاء النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال السلام علیکم فردّ علیه ثم جلس فقال النبی ع عشر ثم جاء آخر فقال السّلام علیکم و رحمة اللَّه، فرد علیه فجلس فقال عشرون ثم جاء آخر فقال السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته فرد علیه فجلس فقال ثلاثون و فی روایة اخری ثم اتی آخر فقال السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته و مغفرته، فقال اربعون هکذا یکون الفضائل.
«قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً» قال مقاتل: بنوا له حائطا من الحجر طوله ثلاثون ذراعا فی السماء و عرضه عشرون ذراعا و ملئوه من الحطب و اوقدوا فیه النّار و طرحوه فیها بالمنجنیق و کان ذلک ببابل.
وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ احتاجت الیه فی ملکها من الالة و العدّة. و قیل: اعطیت من کلّ نعمة حظا وافرا کما اعطیت، وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ سریر عظیم ثلاثون ذراعا فی ثمانین ذراعا، و طوله فی الهواء ثمانون ذراعا مقدّمه من ذهب مفصّص بالیاقوت الاحمر و الزبرجد الاخضر و مؤخّره من فضّة مکلّل بالوان الجواهر له اربع قوائم: قائمة من یاقوت احمر، و قائمة من یاقوت اخضر، و قائمة من زمرّد، و قائمة من درّ و صفائح السریر من ذهب و علیه سبعة ابیات علی کلّ بیت باب مغلّق، و کان علیه من الفرش ما یلیق به.