ثعالب
معنی کلمه ثعالب در فرهنگ معین
معنی کلمه ثعالب در فرهنگ عمید
معنی کلمه ثعالب در فرهنگ فارسی
معنی کلمه ثعالب در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ثعالب
وارتاع منهم غداه الروع قایدکم روغ الثعالب من ذی لبده ضاری
این کتاب، به تقلید یتیمة الدهر ثعالبی (درگذشته ۴۲۹) نوشته شده، در واقع ذیلی است بر آن، چنانکه خریدة القصر عمادالدین کاتب اصفهانی (درگذشته ۵۹۷) نیز ذیلی است بر دمیةالقصر.
اشعار ثعالبی مانند بسیاری از شاعران دیگر دورنمایی مناسب از اوضاع فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی عصر شاعر را به همراه دارد.
بود مؤذن مسجد گواه حکمت وی چنانکه هست شهود ثعالب از ازناب
و از اجازات علمای شیعه مانند: اجازهٔ شیخ حسن بن شهید ثانی برای ابن نجم، و اجازهٔ پدرش برای شیخ حسین بن عبد الصمد، و اجازهٔ شهید اول محمد بن مکی برای ابن نجد، و اجازهٔ علامه حلی برای بنی زهره، و از کتاب مرُوج الذهب مسعودی، و از کتاب تاریخ ابن خَلکان از نسخهای به خط خود مؤلف، و از کتاب یتیمة الدهر نوشتهٔ ثعالبی، و از کتاب دُمْیَةُ القصر نوشتهٔ ابو الحسن باخَرْزی، و از کتاب طبقات الٰادباء نوشتهٔ عبد الرحمن بن محمد انباری... همچنین در موارد کمی از فهرست شیخ طوسی و رجال نجّاشی و خلاصهٔ علامه حلی نقل کردهام...»
اختلاف نظرهایی دربارهٔ محل و علت نزول آیه مودت میان مفسران اهلسنت و شیعه گزارش شدهاست. به اعتقاد قرطبی، آلوسی و ثعالبی از مفسرین سنی مذهب، آیه مذکور همچون سایر آیات دیگر این سوره در مکه بر محمد فرود آمد. ولی نظر طبرسی مفسر شیعی و ابن عطیه اندلسی، فخر رازی، طبرانی و دروزه از مفسران اهل سنت بر مدنی بودن چهار آیه از سوره شوری (یعنی آیه مودت و آیات بعدش) است.
عدو تو را بیش بینم مذلت از آن بت که بالت علیه الثعالب
دویدم سراسیمه؛ هر سوی و گشتم رفیق ثعالب، انیس ارانب
ابن هندو را زمانی دیگر، در جمع یاران و ملازمان صاحب بن عباد وزیر فخرالدوله (د ۳۸۷ق) در شهر ری مییابیم. ثعالبی ضمن اشاره به این مطلب، وی را از دستپروردگان مکتب ادبی صاحب بن عباد به شمار آورده، بر حسن تأثیر مصاحبت صاحب بن عباد در شعر و ادب و مقامات ابن هندو تصریح دارد (یتیمه، ۳/۳۹۴). وی قطعات و قصاید متعددی در مدح صاحب بن عباد سروده که به «صاحبیات» معروف شدهاست (برای نمونهای از آنها، نک: همان، ۳/۳۹۵-۳۹۶).
ای لیث ثاقب وی از تو هارب جند ثعالب جیش ارائب
ز یکسو عوای ذئآب و ثعالب ز سوی دگر خلق را الامانها
ثعالبی گوید شعر او گاه استواری و فصاحت قدما را دارد و گاه ظرافت نوخاستگان را. نویسندگانی چون جرجانی و راغب بارها به ابیات او استشهاد کردهاند. با اینهمه، دیوان او چندان شهرت نیافت و نسخ آن نادر ماند. چنین نقل شده که وقتی ثعالبی در پی اشعار ابن بابک بود، آگاهشد که ابونصر سهل بن مرزبان از بغداد، مجموعهٔ اشعار ابن بابک را از خود او خواستهاست و ابن بابک نیز آثار خود را در مجلدی سخت زیبا و به خطی بسیار خوش برای او فرستادهاست. ابن خلکان و ذهبی، دو سده و نیم پس از آن، دیوان ابن بابک را ۳ جلدی توصیف کردهاند. از آن پس دیگر کسی از دیوان کامل او اطلاعی به دست ندادهاست تا اینکه در عصر حاضر، بروکلمان دو نسخه، یکی ناقص و دیگری ظاهراً کامل از آن را معرفی کردهاست.
یکی با خطابش ثعالب ضیاغم یکی با عتابش ضیاغم ثعالب
که از هیبت گرزه ماران صعاوی که از صولت شرزه شیران ثعالب
الاعجاز و الایجاز (به عربی: الإعجاز والإیجاز) یکی از مهمترین آثار ثعالبی است. این اثر نیز مانند همهٔ نوشتههای ثعالبی به عربی است. این کتاب مجموعه مثلهای عربی به شمار میرود.
ثعالبی پس از شصت سالگی به نیشابور بازگشت و مورد احترام بزرگان آنجا واقع شد و کتابهای ثِمارالقلوب فی المضاف و المنسوب، فقه اللغة و سرّالعربیّة را نوشت و به دوست دیرینش، امیرابوالفضل میکالی، هدیه کرد.
در دوره اسلامی عهد اردشیر از معروفیت برخوردار بوده و در بسیاری از کتابهای تاریخ و ادب از آن یاد شده است. مسعودی از آن یاد کرده و عبارتی از آن را دربارهٔ هزاره آخر آورده است. در مجمل التواریخ و فارسنامه نیز نام آن ذکر گردیده و در کتاب اخیر در مورد انوشیروان آمده است که «عهود اردشیر بن بابک پیش نهاد و وصیتهای او را که در آن عهود است به کار بست.» همین مطلب را طبری و ثعالبی نیز آوردهاند. جاحظ عهد اردشیر را همراه با «امثال بزرگمهر» آورده است و مینویسد که دبیران (=کُتاب) از آنها استفاده میکردهاند. ابوالعباس مبرد (د ۲۸۶ه) مینویسند مأمون دستور داده بود که معلم فرزندش الواثق بالله کتاب خدا را بدو یاد دهد و عهد اردشیر را بر او بخواند و او را وادار به حفظ کلیله و دمنه کند.
از جیش ثعالب چه غم استی که بقدرت تنها به دو صد بیشه غضنفر زده ای باز
از ثعالب شد تهی میدان مکر حیدر صفدر برون آمز زغاب
از دانشمندان دیگری که با آل فریغون پیوند داشتهاند، میتوان ابوالفضل احمدبن حسین بدیعالزمان همدانی را نام برد که مدتی را در دربار آنان گذراند و نامههایی به برخی از فرمانروایان فریغونی نوشت (عتبی، ۲۹۵؛ ثعالبی، ۴/۲۷۵). همچنین ابوالفتح بُستی چکامههایی در ستایش این امیران سرودهاست (عتبی، ۲۹۷). ابن اثیر نیز از توجه این خاندان به دانشمندان و بزرگان یاد کردهاست (۹/۲۲۶).