تیزویر

معنی کلمه تیزویر در لغت نامه دهخدا

تیزویر. ( ص مرکب ) به معنی تیزهوش است. چه ویر به معنی هوش هم آمده است. ( برهان ). به معنی تیزهوش است و ویر به معنی دانش و عقل است... ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تندهوش و تیزهوش. ( ناظم الاطباء ). تیزهوش وهوشیار. ( فرهنگ فارسی معین ). تیزفهم. سریعالانتقال. صاحب فراست. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
گزیدند پس موبد تیزویر
سخنگوی و بینادل و یادگیر.فردوسی.بفرمود تا پیش او شد دبیر
همان راهبر موبد تیزویر.فردوسی.چو بشنید بگزیدشاه اردشیر
جوانی گرانمایه تیزویر.فردوسی.یکی تیزویریست بسیاردان
کزو نیست احوال گیتی نهان.لبیبی ( گنج بازیافته ص 30 ).مثالی از امثال قرآن ترا
نمودم بر آن بنگر ای تیزویر.ناصرخسرو.زین بدکنش حذر کن و زین پس دروغ او
منیوش اگر بهوش و بصیری و تیزویر.ناصرخسرو.|| بسیار تیز و خداوند تیزی رانیز گویند. ( برهان ). بسیار تیز و برنده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه تیزویر در فرهنگ معین

(حامص . ) تیزهوش ، هوشیار.

معنی کلمه تیزویر در فرهنگ عمید

= تیزهوش

معنی کلمه تیزویر در فرهنگ فارسی

تیزهوش، زرنگ
( صفت ) تیرهوش هوشیار .
بمعنی تیز هوش است چه ویر بمعنی هوش هم آمده است

معنی کلمه تیزویر در ویکی واژه

تیزهوش، هوشیار.

جملاتی از کاربرد کلمه تیزویر

به مصر اندرون کشت کاموس پیر که کابیشه خواند ورا تیزویر
ز هر سو بخوانیم برنا و پیر کجا نامداری بود تیزویر
ز ره باز شد موبد تیزویر بگفت آنچ بشنید با اردشیر
بگوید که گردنکشی تیزویر ز نزد فرامرز با دار و گیر
گرای دون که زین دانش ناگزیر بماند دل موبد تیزویر
یکی کار پیش آمدم ناگزیر کزان بسته آمد دل تیزویر
بفرمود تا پیش او شد دبیر همان راهبر موبد تیزویر
ز کشمیر وز دنبر و مرغ و مای وزان تیزویران جوینده رای
مر او را کنون مردم تیزویر همی خواندش بابکان اردشیر
مارسفند روز، جامه افزای ‌و بدوز و بپوش‌ و زن به زنی گیر که فرزند تیزویر (‌ویر: هوش و حافظه‌) نیک زاید.