معنی کلمه تکیه در لغت نامه دهخدا
بر فضل تست تکیه امید او از آنک
پاشنده عطایی و پوشنده خطا.خاقانی.مرا تکیه جان پسر بر عصاست
دگر تکیه بر زندگانی خطاست.سعدی. || بمعنی اعتماد مجاز است. به لفظ کردن و زدن و دادن و آوردن و داشتن مستعمل. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). استناد و اعتماد. ( ناظم الاطباء ) :
تکیه بر حسن عهد بوالفتح است
شادی از حفظ و نظم قرآن است.مسعودسعد.روز بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار.سعدی. || ( اِ ) بمعنی متکا نیزآمده و بمعنی چیزی که بر آن پشت گذارند... و در بهار عجم نوشته که تکیه بالش و چیزی که بر آن تکیه زنند. و این فارسی است و مأخوذ است از تکاه بر وزن کلاه که در عربی بدین معنی آمده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). در هند تکیه بالش را گویند و در فارسی بالش و نازبالش و بالین و نازبالین وپشتی. ( آنندراج ). چیزی که بر آن پشت گذارند و پشتی و لشن و صندلی و کرسی دسته دار... و ساده و بالش. ( ناظم الاطباء ) :
مرد نه محتاج به یاری کس است
همت او تکیه پشتش بس است.امیرخسرو. || بمجاز پشت و پناه را گویند. ( غیاث اللغات ). پشت و پناه. ( ناظم الاطباء ). || مکان بودن فقرا. ( غیاث اللغات ). مکان بودن فقرا، چنانکه تکیه صائب که جای پاکیزه ایست در صفاهان و مزار ایشان در آن واقع شده. ( آنندراج ). خانقاء و منزل دراویش و فقراو جایی که در آن به دراویش طعام دهند. ( ناظم الاطباء ). مجمع درویشان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). دزی درذیل قوامیس عرب آرد: تَکیَّه ج ، تکایا. دیر. صومعه. همچنین جایی که معمولاً از مسافران فقیر یا افرادی که توصیه شده باشند بلاعوض پذیرائی کنند...تکیه در هند و ایران و مصر مشابه زاویه در آفریقاست : و منها التکیتین الشهیرتین لمأوی الفقراء والمساکین.
... فلیشر عقیده دارد که این کلمه از «اتکا» آمده است و باید تَکیِه تلفظ شود نه تکیِّة ولی ظاهراً این نظر درست نیست به جهت آنکه جمع آن تکایاست... و این شکل جمع مخصوص کلمات مؤنث است به صورت فَعیلَة که از یک ریشه ٔبی قاعده و خارج از رسم و شرایط معمول می آید. در حالیکه جمع تَکیِة نمی تواند تکایا باشد. ( از دزی ج 1 صص 149-150 ) : در تکیه بودم که مرا گفتند آن فقیران مشتاق منتظرند. ( انیس الطالبین بخاری ).