تماثیل

معنی کلمه تماثیل در لغت نامه دهخدا

تماثیل. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تمثال. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تصاویر و اصنام. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
ز بهر آن بت ، بتخانه ای بنا کردند
به صدهزار تماثیل و صدهزار صور.فرخی.نقش و تماثیل برانگیختند
از دل خاک و دو رخ کوهسار.منوچهری.و آنجا ( غار ابراهیم به بیت المقدس ) عجایب بسیار است که دیوان کرده اند از بهر سلیمان علیه السلام ،از محرابها و تماثیلها و چیزهای شگفت. ( مجمل التواریخ و القصص ).
پدید کرد تصاویر مانی ، ابر وزمین
برآورید تماثیل آزر، آتش و آب.سنائی.من از غصه رنجور و از خواب مست
که ناگه تماثیل برداشت دست.سعدی ( بوستان ).- تماثیل شطرنج ؛ مهره های آن : و یجلب من کشمیر بلور اما قطاع غیر منحوته و اما منحوت منها اوان و اقداح و تماثیل الشطرنج و کلاب النرد. ( الجماهر بیرونی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| بمعنی فرمانهای پادشاهی نیز آمده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
|| ( اِخ ) نام کواکب صورت شمالی موسوم به جاثی علی رکبتیه است. ( مفاتیح ، یادداشت ایضاً ).

معنی کلمه تماثیل در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ تمثال . ۱ - نگارها. ۲ - مجسمه ها، پیکرها.

معنی کلمه تماثیل در فرهنگ عمید

= تمثال

معنی کلمه تماثیل در فرهنگ فارسی

صورتها، مجسمه ها، جمع تمثال
( اسم ) جمع تمثال . ۱ - صورتها نگارها.۲ - مجسمه ها پیکرها تندیسها .

معنی کلمه تماثیل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَمَاثِیلَ: چیزهایی که صورتگری شده باشند
معنی مِحْرَابَ: محراب (محراب مسجد را بقول بعضی از این جهت محراب خواندهاند که آنجا جای حرب و ستیز نمودن با دشمن و با هوای نفس است و بعض دیگر گفتهاند : بدین جهت محراب خوانده شده که انسان جا دارد که در آنجا حریب یعنی بریده از کارهای دنیا و پراکندگی خاطر باشد . بعضی دیگ...
ریشه کلمه:
مثل (۱۶۹ بار)

معنی کلمه تماثیل در ویکی واژه

جِ تمثال.
نگارها.
مجسمه‌ها، پیکرها.

جملاتی از کاربرد کلمه تماثیل

تماثیل بتان بنهاده بر طاق چو در دیر از حواریون هیاکل
آن رشوت را سحت نام کرد که آن بترینه ارتشا بود در جهان که مرتشی خورد. سحت بضمّ حا قراءت مکی و بصری و علی است، باقی بسکون حا خوانند، و معنی هر دو لغت یکسانست. اخفش گفت: «کل کسب لا یحل فهو السحت»، و قال الحسن: «اذا کان لک علی رجل دین، فما اکلت فی بیته فهو السحت»، و قال عمر و علی و ابن عباس: «السحت خمسة عشر: الرشوة فی الحکم، و مهر البغی، و حلو ان الکاهن، و ثمن الکلب و القردة و الخمر و الخنزیر و المیتة و الدم، و عسب الفحل و اجر النّائحة و المغنّیة و الساحر، و اجر صور التماثیل، و هدیة الشفاعة»، و قال رسول اللَّه (ص): «لعنة اللَّه علی الراشی و المرتشی».
قوله: وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ ای اعطینا من کلّ شی‌ء الملک و النبوّة و الکتاب و الرّیاح و التسخیر الجنّ و الشّیاطین و منطق الطّیر و الدّواب و محاریب و تماثیل و جفان کالجوابی و عین القطر و عین الصّفر و انواع الخیر. و قیل معناه و اوتینا من کلّ شی‌ء یحتاج الیه الملوک. و قیل: من کل شی‌ء یؤتی الانبیاء «انّ هذا». ای الّذی اعطینا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ البیّن.
«وَ الشَّیاطِینَ» ای سخّرنا له الشیاطین، «کُلَّ بَنَّاءٍ» یبنون له ما یشاء من محاریب و تماثیل «وَ غَوَّاصٍ» یستخرجون اللّؤلؤ من البحر، و هو اوّل من استخرج له اللّؤلؤ من البحر.
نقش و تماثیل برانگیختند از دل خاک و دو رخ کوهسار
امیر المؤمنین علی (ع) بقومی بگذشت که شطرنج میباختند، بانگ بر ایشان زد و گفت: «ما هذا التماثیل التی انتم لها عاکفون؟»
و سئل ابو بکر الصدیق عن الشطرنج، فنهاه و کرهه و شدد فیه. و سئل عمر بن الخطاب عن الشطرنج، فقال: و أی شی‌ء هو؟ فوصفوا له، فقال: «هو القمار بعینه». و سئل عثمان بن عفان عنه، فقال: «هذا من عمل الجاهلیة حرام علی المسلمین». و سئل علی بن ابی طالب (ع) عنه، فقال: «هو التماثیل و الأباطیل، و هو عمل الجاهلیة، و هو حرام حرمها اللَّه و رسوله».
دل بود مصر و تماثیل حضوری در وی یوسفان ملکوتی تنک پیرهنان