تقیید

معنی کلمه تقیید در لغت نامه دهخدا

تقیید. [ ت َ ] ( ع مص ) قید کردن و بند نمودن زن شوی را به افسون. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). قید کردن و بند نمودن. ( غیاث اللغات ). بند کردن. ( زوزنی ). || کتاب را عجم زدن.( زوزنی ). نقطه زدن کتاب را و مقید به اعراب کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مقید به اعراب و نقطه کردن کتاب را تا مانع اختلاط و التباس گردد. ( از اقرب الموارد ). || بازداشتن ، یقال : قید الایمان الفتک ؛ یعنی ایمان مؤمن را از کردن کارهای خواسته نفس بازدارد. چنانکه ایمان مقید را از فسادو تباهی بازدارد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || قید برپای چهارپاگذاشتن. ( از اقرب الموارد ). || اندازه کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نوشتن حساب را. ( از اقرب الموارد ). || تعمیم ندادن و رها ننمودن و مقید بودن نویسنده و گوینده. ( از اقرب الموارد ). || مالک قلب کسی شدن با احسان و نیکوئی. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تقیید در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) در بند کردن ، مقید ساختن .

معنی کلمه تقیید در فرهنگ عمید

۱. مقید ساختن.
۲. بند کردن، دربند کردن.

معنی کلمه تقیید در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بند نهادن دربند کردن . ۲ - نگاه داشتن . ۳ - پایدار کردن . جمع : تقییدات .

معنی کلمه تقیید در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقیید (ابهام زدایی). تقیید ممکن در معانی ذیل و یا اضافه به معانی ذیل به کار رفته باشد: • تقیید (اصول)، محدود کردن شمول یک مفهوم به وسیله قید ؛ یا عدم ارسال در مفهوم داری قابلیت ارسال و شیوع• تقیید اثباتی، تحدید شمول یک مفهوم در مقام اثبات و دلالت• تقیید افرادی، خارج کردن برخی افراد از شمول یک مفهوم مطلق• تقیید انواعی، خارج کردن مفهومی کلّی از شمول یک مفهوم مطلق• تقیید ثبوتی، تحدید شمول یک مفهوم در مقام ثبوت و واقع• تقیید مستهجن، تقیید ناپسند نزد عرف به دلیل لزوم لغویت یا خروج همه یا اکثر افراد• تقیید به متصل، مقیِّد غیرمستقل، و منضمّ به کلام دیگر• تقیید به منفصل، مقیِّد مستقل و بی نیاز از انضمام به کلام دیگر
...
[ویکی فقه] تقیید (اصول). ـــ تقیید به محدود کردن شمول یک مفهوم به وسیله قید ؛ یا عدم ارسال در مفهوم داری قابلیت ارسال و شیوع اطلاق می شود. ـــ مقابل اطلاق را تقیید گویند.
تقیید، در لغت به معنای عدم ارسال و عدم شیوع، و در اصطلاح، عبارت است از حالتی که از آوردن قید برای مطلق انتزاع می شود؛ به بیان دیگر، تقیید یعنی دست برداشتن از اطلاق دلیل مقیَّد (به فتح) به قرینه دلیل مقیِّد (به کسر)؛ پس دلیل مقیِّد (به کسر) براین مطلب دلالت می کند که هرچند مطلق به حسب اراده استعمالی در معنای خودش به کار رفته است، اما به حسب مراد جدی متکلم، از آن، عدم شیوع و سریان اراده گردیده است. بنابراین، تقیید یعنی: عدم ارسال در مفهومی که قابلیت ارسال و شیوع دارد، اما بالفعل به واسطه مقید بودن به قید، محدود گردیده و یکی از حصه های خود را شامل نمی شود.
منظور از تقیید
تقیید عبارت است از اینکه متکلّم با ذکر قید یا شرطی لفظ مطلق را از گستره شمول و شیوع آن خارج و دلالت آن را در قلمرو قید یا شرطِ ذکر شده محدود کند، مانند لفظ"رقبة "در جمله"أَعْتِقْ رَقَبَةً " (برده ای را آزاد کن) که شامل برده مؤمن و کافر می شود و از این جهت دارای اطلاق و شمول است و با آزاد کردن هریک از برده مؤمن یا کافر امر مولا امتثال می شود؛ لیکن مولا با اضافه کردن قیدِ"مؤمنة" در کلام خود و گفتن:"أَعْتِقْ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً رقبة" را از اطلاق خارج و آن را به برده مؤمن مقیّد و محدود می کند. در نتیجه، امتثال امر مولا تنها با آزاد کردن برده مؤمن محقق می شود و آزاد کردن برده کافر کفایت نمی کند.
نوع تقابل بین تقیید و اطلاق
تقابل بین تقیید و اطلاق، تقابل عدم و ملکه است؛ یعنی اطلاق در جایی ممکن است که تقیید در آن جا ممکن باشد. برخی، تقابل آن دو را تقابل تضاد دانسته و گفته اند: حقیقت اطلاق جمع همه قیدها است نه عدم آنها. بنابر این اطلاق همچون تقیید امر وجودی خواهد بود نه عدمی و تقابل بین دو امر وجودی تقابل تضاد نامیده می شود.

معنی کلمه تقیید در ویکی واژه

در بند کردن، مقید ساختن.

جملاتی از کاربرد کلمه تقیید

نقطه ئی بیش نبود اینهمه ابواب و فضول نوع تقیید بتغییر عبارت کردند
ابوعبدالله، محمد شَقرون وهرانی (?-۱۵۲۳) (نسب: محمد بن محمد بن احمد مغراوی وهرانی) محدث و فقیه مالکی الجزایری در سده نهم و اوایل دهم هجری بود. از ابن غازی فراگرفت و در رثای او سرود. «الجیش الکمین فی الکرّ علی من یکفر عوام المسلمین» و «تقیید» از آثار اوست.
در فقه شیعه آب را بر دو قسم می‌دانند. آب مطلق و آب مضاف. آب مطلق همان ابی است که بدون تقیید و اضافه می‌توان به آن عنوان آب داد. آب دریا، آب چشمه، آب چاه به صورت مطلق اب هستند.
شد از وارستن تقیید و اطلاق امیر انفس و سلطان آفاق
بدون باعثی از ملک تجرید شود کی نفس کی بند تقیید
هر نفس از شوق بی‌تقیید آیین ادب طائر نظاره سازد جانب کویت هوا
علم حق است کامده ست پدید لیکن اندر مراتب تقیید
مجرد یابیش ز اطلاق و تقیید اگر جلباب هستی را کنی شق
وجود اینجا بود بر شرط تقیید که تعبیر از رسالت شد در اخفا
متعین بهر شیئ بی ز تقیید باو یعنی مقید نیست در دید
درایة الحدیث (در مقابل روایة الحدیث) علمی است که از مفاد الفاظ متن حدیث چون شرح لغات حدیث و بیان حال حدیث از لحاظ استعمال و تقیید و عموم و خصوص و داشتن معارض و مانند اینها بحث می‌کند که مناسب است نام این قسمت را فقه الحدیث گذارند. بخش اول را اصول الحدیث نیز می‌نامند.
به بیند در وجود از عین توحید که مطلق راست وجهی سوی تقیید
چیزی که بود ز روی تقیید جهان باللّه که همان زوجهٔ اطلاق حق است