تعشق
معنی کلمه تعشق در فرهنگ معین
معنی کلمه تعشق در فرهنگ عمید
۲. اظهار عشق کردن.
معنی کلمه تعشق در فرهنگ فارسی
( مصدر ) عاشق شدن مهر ورزیدن عاشقی نمودن .
معنی کلمه تعشق در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تعشق
به مویی بسته ربط بلهوس با سادهرخساران تنفر میشود ده روز دیگر این تعشقها
پیران کار دیده گفتند راست ناید پیراهن تعشق جز بر تن جوانان
برمه رویش تعشقی است نگه را بر سر کویش تعلقی است قدم را
زو کو که با تعشق بگذاردت کلاه جم کو که با تملق بسپاردت نگین
استوثقوا ادیانکم و استغنموا اخوانکم و استعشقوا ایمانکم لا تهدموا دارینکم
استوثقوا ادیانکم و استغنموا اخوانکم و استعشقوا ایمانکم باشد که با ما خو کنی
بحسن خویش بود او را تعلق که پیدا گشت در اشیاء تعشق
ازان زاغان قضا را شوخ زاغی تعشق جست چون بلبل به باغی
تاب و تیمار تعلق که به طومار نگنجد درد و اندوه تعشق که به تحریر نیاید
به صد هزار تعشق به جای میآری هزار حکم اگر بر تو میکند اجرا