تبرک کردن

معنی کلمه تبرک کردن در لغت نامه دهخدا

تبرک کردن. [ ت َ ب َرْ رُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مبارک گرفتن. تبرک یافتن : مردمان صقلاب که بخدای بازگردند وفرزندی را بر جایگاه عبادت وقف کنند این شریانها [ شریانهایی که به اوعیه منی پیوسته است ] ببرند تا قوت شهوت جماع از وی بریده شود و بدان تبرک کنند و گویند دعا مستجاب بود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و آنجا صومعه هاست و پیوسته مجاوران میباشند و مردمان بدان خاک تبرک کنند. ( تاریخ بخارا ص 68 ). رجوع به تبرک شود.

معنی کلمه تبرک کردن در فرهنگ فارسی

مبارک گفتن تبرک یافتن و آنجا صومعه هاست و پیوسته مجاوران میباشند و مردمان بدان خاک تبرک کنند .

معنی کلمه تبرک کردن در ویکی واژه

benedire

جملاتی از کاربرد کلمه تبرک کردن

این بیچاره را رفیقی بود در علم و ورع بمرتبۀ اعلی، مشایخ حرمین بروزگار او تبرک کردندی و علمای خراسان بدو تقرب نمودندی روزی او را دیدم رنجور شده و از همۀ مرتبه‌ها دور شده از حالش پرسیدم گفتند او را باباجراتی عشق پدید آمده است و او با ایشان بزبان ایشان در گفت و شنید آمده است: