جملاتی از کاربرد کلمه تاجداران
چون لسانالدهر و تاج اصفهان شد نام تو پیش تخت تاجداران از هنر نام آوری
غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند
دگر تاجداران به فرمان شاه به زانو نشستند در پیشگاه
ز دلها لشکری دارد سخن با تاجداران گو قرار لشکر خود ده به ترک بی قراران گو
گیسوی تو طوق تاجداران بر بوی تو شوق بی قراران
به شاه شرق نماید خجسته دیداری ز تاجداران سازد به پیش شاه نثار
شیرمردان گشته اندر پیش تیغ تو زبون تاجداران گشته اندر پیش تخت تو غلام
ربایند از سر هم تاجداران تاج اما کو جوانمردی که یک افتاده ای از خاک بردارد؟
پس شدند از شهر تا مسجد روان تاجداران و امیران سروران
همه شادان و دست انداز و خندان همه شاهان عشق و تاجداران