بی‌بها

معنی کلمه بی‌بها در فرهنگ معین

(بَ ) (ص مر. ) ۱ - بی ارزش ، بی قیمت . ۲ - پُربها، گرانبها، آنقدر که نتوان برایش قیمتی تعیین کرد.

معنی کلمه بی‌بها در فرهنگ عمید

بی قیمت، بی ارزش.

معنی کلمه بی‌بها در ویکی واژه

بی ارزش، بی قیمت.
پُربها، گرانبها، آنقدر که نتوان برایش قیمتی تعیین کرد.

جملاتی از کاربرد کلمه بی‌بها

ندانی که در رزم سام اژدهاست بر تیغ او جان بسی بی‌بهاست
بی‌بهاری نیست دندان بر جگر افشردنم موج خون‌انگشت حیرت‌شد دهان زخم‌را
بی‌بها باشد لباسی کاندر او نیست غیر از احمقی و ابلهی
بینداختم چون یکی اژدها بریدم سرش از تن بی‌بها
تو جان از پی پادشاهی مده خورش بی‌بهانه به ماهی مده
حضور لاله وگل بی‌بهار ممکن نیست به جلوه تو دو عالم فرامشی یادست
بباید شما را کنون گفت راست که آن بی‌بها اژدهافش کجاست
صد چمن غلطیده در خون خزان بی‌بهار هرکجا رخسار زردم رنگ سیما ریخته
ین معارف و حکم بحر مکارم و کرم گاه سخا محیط را قطرهٔ بی‌بها کند
نخستین آهنگ‌هایش با نام‌های «ابی جان» و «بی‌بهانه» در سال ۲۰۰۹ منتشر شدند. در سال ۲۰۱۰ آهنگ «سنگسار» را منتشر کرد که قانون سنگسار را مورد انتقاد قرار می‌داد. این موضوع باعث شد گروه‌های افراطی سعی کنند در چندین مورد او و خانواده‌اش را به قتل برسانند.
محتشم آنجا که هست در چو صدف بی‌بها تحفهٔ ما و تو بس گوهر نظم متین