بیواسطه
معنی کلمه بیواسطه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بیواسطه
هم خمیر دست حق دایم تراست جان بحق بیواسطه قایم تراست
بیواسطه شمع به بینی بشب تار بی رابطه گفتن دانای ضمیری
بیواسطه ظالم کش و، مظلوم رهانم؛ تیغ کف سلطان، قلم دست وزیرم
در عرف عشق بدید جمال حاصل آید اما نزدیک این ضعیف عشق در وجود موجودست اما از راه قوت بدید جمال معشوق به فعل میآید و اثر ظاهر میکند چنانکه غضب و رضا و ضحک در وجود همه موجودند اما مکون هر یک بواسطۀ که بدو منوط است در ظهور میآید و این نوع را میگویند از ظاهر بباطن میشود اما تاشغاف بیش نمیرسد و این پردهایست بر روی دل قَدْشَغَفَها حُبّا سر این معنی است باز آتش عشق حقیقی شعله از میان جان برآرد نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةَ التی تَطَّلعُ عَلَی الاَفْئِدة مؤید این سرست در عشق که در بدایتمجازی بود و بآخر حقیقی شود دل عظیم در احتراق بود زیرا که ظاهرو باطنش سوخته گردد و این سر آن سخن است که عاشقان کار دیده گویند که عشق خانمان خود بسوزد یُحَزِّبُونَ بُیُوتَهُمْ بِاَیْدِیهِمْ آن یکی آتش که بواسطۀ دید جمال بر افروزد در ظاهر دل آویزد و آن دگر آتش از میان خانۀ خانه برآیددر باطن دل افتد دل را در میان این دو آتش از کجا طاقت مقاومت بود چون دل نماند بجای دل دلدار اثبات یابد و این نفی و اثباتیست بیواسطه لاوالا در استماع بهش باش که نهنگان غیرت دهان بازماند و در کمین گاه نشسته و سر از لجۀ غیرت برآورده:
ره به حق بیواسطه اهل خدا چون نیابد کس بجز صاحب صفا
با آفتاب اگر بنتابد بروز نجم بیواسطه اگرچه نپاید بر آب نار
چو حق بیواسطه در خویش دیدی چنان کز پس ندیدی بیش دیدی
فروپاشی خلافت عباسی که حاصل پارهپاره شدن قدرت مرکزی اش بود تأثیرات مخرب بیواسطه ای بر جایگاه مسلمانان اهل سنت داشت. نظامیان شیعه همچون آل بویه در شرق و حمدانیان در سوریه شمالی و بینالنهرین شمالی و غیره کنترل ممالک اسلامی را بدست داشتند. اهل سنت نه تنها مجبور به دفاع از جایگاه خود در مقابل اهل تشیع بودند بلکه همچنین مجبور بودند تا به انتقادات بسیار قوی متکلمان و عارفان و اخلاقیان شیعه پاسخ گویند. رویارویی با الهیات شیعه نه تنها بزرگترین پالش برای متکلمان اهل سنت بود بلکه یک چالش درونی نیز بود.
ای همه بیواسطه بشتافته چینه از تغدوا خماصاً یافته
بیواسطهٔ روحالامین این پرده زد جان آفرین تا پردهدار ملک و دین در پرده جانان پرورد
تا میان من و آن مه شده کلفت واقع به رقیبم شده بیواسطه کلفت واقع