بیدل. [ دِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + دل ) که دل ندارد. ( یادداشت مؤلف ). دل از کف داده : بت من جانور آمد شمنش بیدل و جان منم او را شمن و خانه من فرخارست.بوالمعشر.بدانی گر چو من بیدل بمانی فغان از من بگیتی بیش خوانی...( ویس و رامین ).گفتم که مکن میر پدر تندی و تیزی رحم آر بدین بیدل آسیمه سیربر.سوزنی.من نبودم بیدل و یار این چنین هم دلی هم یار غاری داشتم.خاقانی.ارباب شوق در طلبت بیدلند و هوش اصحاب فهم در صفتت بی سرند و پا.سعدی.المنة لله که چو ما بیدل و دین بود آنرا که لقب عاقل و فرزانه نهادیم.حافظ. || عاشق شیدا. ( آنندراج ). بیمار از عشق. ( از ناظم الاطباء ). عاشق. سخت عاشق. دلباخته. محب. دلداده : که پرورده مرغ بیدل شده ست ز آب مژه پای در گل شده ست.فردوسی.برآمد نیلگون ابری ز روی نیلگون دریا چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا.فرخی.چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل چه خواهد عاشق از معشوق دلبر.فرخی.تا ز روی بیدلان باشد نشان برشنبلید تا ز روی دلبران باشد نشان بر ارغوان.فرخی.چو بشنید این سخن رامین بیدل چنان شد چون خری وامانده در گل.( ویس و رامین ).گر نشدم عاشق و بیدل چرا مانده بچاه اندر چون بیژنم.ناصرخسرو.با باد چو بیدلان همیگردی نه خواب و قرار نه خور و مسکن.ناصرخسرو.چو بیدلان بسر کوی خویش بازروم چو ناگهان بسر کوی بنده برگذری.سوزنی.شور عشق تو در جهان افتاد بیدلان را بجان زیان افتاد.خاقانی.لاف از دم عاشقان زند صبح بیدل دم سرد از آن زند صبح.خاقانی.نعره مرغان برآمد کالصبوح بیدلی از بند جان آمد برون.خاقانی.گهی دل را بنفرین یاد کردی ز دل چون بیدلان فریاد کردی.نظامی.ملک چون بیدلان سرگشته میشد ز تاج و تخت خود برگشته میشد.نظامی.هزار بیدل مشتاق را بحسرت آن که لب بلب برسد جان بلب رسانیدی.سعدی.
معنی کلمه بیدل در فرهنگ معین
(دِ ) (ص مر. ) ۱ - آزرده . ۲ - عاشق ، دلداده .
معنی کلمه بیدل در فرهنگ عمید
۱. ترسو. ۲. دلتنگ، افسرده. ۳. دلداده، دلباخته، عاشق، شیدا. ۴. بی صبر، بی قرار.
معنی کلمه بیدل در فرهنگ فارسی
ابوالمعالی میرزا عبدالقادر بن عبد الخالق شاعر وی ( ف. ۱۱۳۳ ه. ق . / ۱۷۲٠ م . )اصلا از ترکان جغتایی بر لاس بود و در هندوستان متولد و تربیت شد و بیشتر عمر خود را در شاهجهان آباد به عزلت و آزادی می گذراند و سر گرم تفکرات عارفانه و ایجاد آثار فراوان منظوم و منثور خود بود مانند مثنویهای : عرفات طلسم حیرت طورمعرفت محیط اعظم تنبیه المهوسین و دیوان قصاید و غزلیات و ترجیعات و ترکیبات و مقطعات و مستزاد و تواریخ و مربع ومخمس و هزلیات و رباعیات . وی در نظم و نثر سبکی خاص داشت و در آثارش افکار عرفانی بامضامین پیچیده و استعمارات و کنایات در هم آمیخته. بیدل در خیال بندی و ایراد مضامین باریک مصر بود. ترسو، دلتنگ، افسرده، دلداده، دلباخته، شیدا ( صفت ) ۱ - آزرده گرفته دلتنگ .۲ - عاشق دلداده شیدا. موسس اونیتاریانیسم در انگلستان در نتیج. مطالعات کتاب مقدس اعتقادش از تثلیث سلب شد ٠
معنی کلمه بیدل در فرهنگ اسم ها
اسم: بیدل (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: bi del) (فارسی: بيدل) (انگلیسی: bi del) معنی: دل داده، عاشق، بی صبر و قرار، ( اَعلام ) ) ابوالمعالی میرزا عبدالقادر ابن عبدالخالق شاعر پارسی گوی هند و نماینده ی برجسته ی سبک هندی [قرنِ هجری]، معروف به بیدل دهلوی، ) قادر بخش صوفی و شاعرِ سند [قرن هجری] مشهور به بیدل سندی، ) سید محمّدرحیم شاعر و طبیب و ندیم فتحعلی شاه و محمّدشاه قاجار از شاعران دوره ی بازگشت ادبی معروف به بیدل شیرازی
معنی کلمه بیدل در ویکی واژه
آزرده. عاشق، دلداده، شيدا
جملاتی از کاربرد کلمه بیدل
در شهر نانتاکت کانر و فالکنر با آماندا بیلی رو به رو میشوند. آماندا به آنها دربارهٔ حملات کشتی یواساس رندولف به کاپیتانی دریادار قارهای، نیکلاس بیدل به کشتیهای آمریکایی میگوید. آنها رندولف را دنبال میکنند اما در کمین چندین کشتی تمپلار گرفتار میشوند. گرچه آکیلا تمام آن کشتیها را غرق نمود اما بیدل زمان لازم برای فرار را به دست آورد.
دیوانه کرد عاشقی و بیدلی مرا یارب، دلم که برد، کجا شد، مگر نبود؟
نمایم توتیای دیده خویش اگر یابم غبار پای بیدل
خدمهٔ آکیلا وارد رندولف شده و با خدمهٔ آن میجنگند اما کانر مستقیم به سمت بیدل میرود و در برابر چشمان خدمهٔ رندولف با او به مبارزه میپردازد. در میان مبارزه یک انفجار باعث میشود تا کانر و بیدل به سطح داخلی کشتی سقوط کنند و مبارزه را در آنجا ادامه بدهند. پس از اینکه بیدل زخمی کاری برمیدارد کانر میگوید که سلطنتش بر دریاها تمام شدهاست و بیدل نیز میگوید که احمقانهست که کانر فکر کند دشمن جنبش اوست و درخواست میکند اجازه دهد رندولف به همراه او غرق شود. در حالی که فالکنر رندولف را یک غنیمت عالی به حساب میآورد، کانر طبق خواستهٔ بیدل آن را غرق نمود.
بیدل، در پنجم فوریه ۱۹۲۰، در کسوت ریاست هیئت نظارت بر بوکس غیر نظامیان و نیروی دریایی نیویورک، به عضویت اتحادیه بینالمللی بوکس درآمد.
زهر بیدل نمی آید لب دعوی فرو بستن دلم شق چون قلم گردید تا این رخنه محکم شد
دخترش، کوردلیا درکسل بیدل، با کایل کرایتون (پدر رابرت کرایتون) در نگارش رمانی با مضمون خانوادهاش در سال ۱۹۵۵ همکاری کرد. در سال ۱۹۵۶ این رمان به نمایشنامهای با بازیگری والتر پیجون تبدیل شد. در سال ۱۹۶۷، فیلم موزیکالی که بر مبنای داستان خوش بختترین میلیونر ساخته شد، آخرین فیلم موزیکال بود که والت دیزنی شخصاً به دست گرفت. بیدل در این فیلم از سوی فرد مک موری به ایفای نقش پرداخت.
شبهجران چه جویی طاقت صبر ازمن بیدل کهآهم میکند سنگ فلاخن سخت جانی را
طُوَرِ معرفت مثنوی دوم از مثنویات عرفانیات بیدل دهلوی است که بر وزن «یوسف و زلیخا»ی جامی و «شیرین و خسرو» ی امیرخسرو دهلوی است که در هزار و سیصد بیت است و سفرنامهای رمزی است که آن را طور معرفت مینامیدهاند. بیدل در این مثنوی مانند شبستری کوه طور یا سینا را مقام تجلی و جلوه دانستهاست. این مثنوی دارای سههزار بیت است.[نیازمند منبع]
یکی چون عاشق بیدل، دوم چون جعد معشوقه سیم چون مژهٔ مجنون، چهارم چون لب لیلی
بیدل مرا به بوس و کنار احتیاج نیست با عندلیب جلوهٔ گل آشنا بس است
عبدالقادر بیدل، شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی
در عصر تیمورشاه درانی (سلطنت ۱۲۰۷–۱۱۸۷ / ۹۳–۱۷۷۲)، فرزند احمدشاه، هنوز سنتهای دیوانی و آرایهها و پیرایههای دربارهای پیشین رعایت میشد. تیمورشاه به شعر علاقهٔ داشت و به پیروی از حافظ، بیدل و صائب غزل میگفت. علاقهٔ او به شعر و ادب فارسی دری به حدی بود که گاهی مناصب حکومتی را به شاعران واگذار کرده بود. عایشه دُرانی، محمدرضا برنابادی، اللهویردی حیرت و میرهوتک افغان از شاعران و ادیبان این عصر و صاحب سمتهای دولتی بودند. آوازهٔ شعردوستی دودمان دُرانی به حدی بود که برخی از سخنوران فارسیگوی از ایران، به قصد پیوستن به دربار او روانهٔ کابل میشدند. محمدحسین فروغی از این گروه هستند.
عمرهاست بیحاصل میزنی پر بسمل بهر نیمجان بیدل این چه سختجانیهاست
محمد حیدر ژوبل که استاد تاریخ ادبیات در دانشکدهٔ ادبیات کابل بود، در کتاب خود با عنوان «بیدل و تأثیر سبک وی در ادبیات ما» در صفحهٔ ۱۲۹ نوشتهاست که: «بیدل بهعمر هفتاد و هفت سالگی در دهلی وفات نمود و در خانهٔ خود در شاهجهانآباد (دهلی قدیم) مدفون شد و… بعد به کابل انتقال داده شد.» پس به صراحت باید گفت که پژوهشهای عاری از اهداف شخصی و نفسی سیدداود حسینی، طوریکه در بالا نظر سلجوقی را خواندیم، کاملاً درست بوده و واضح است که بیدل در محلهٔ یکه ظریفِ، قریهٔ خواجهرواش کابل آرمیدهاست. بیدل در ایران، افغانستان، بخشی از سینکیانگ چین، تاجیکستان و ازبکستان محبوبیت بسیار دارد.
فنا را دام تسکین خواندهام بیدل ازین غافل که در هر ذره چشم آهویی دارد غبار من
وی از ناحیه اجرای این برنامه منابع زیادی از فرهنگ مردم ایران را گردآوری کرد. انجوی در حیاتش توانست یازده جلد کتاب در زمینه فرهنگ مردم ایران شامل مثلها، قصهها و آداب و رسوم با کمک انتشارات امیرکبیر انتشار دهد. از جمله دستیاران وی در زمان گردآوری و تدوین این کتابها میتوان از نصرالله یگانه، محمود ظریفیان، احمد وکیلیان، علی اکبر عبدالرشیدی، علی اکبر جباری (بیدل) و حسن پناهیان یاد کرد. وی علاوه بر این در زمینه حافظشناسی و موضوعات دیگر هم مقالاتی دارد. مقالات انجوی در حوزه فرهنگ بسیار متنوع است.
بیدل تآملی که در این گلشن خیال رنگ شکستهٔ تو چه پرواز میکند