بیاض. [ ب َ ] ( ع اِ ) شیر. || سپیدی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سفیدی. سپیدی. ( فرهنگ فارسی معین ). ضد سواد. ( اقرب الموارد ). || سفیده. سپیده. ( فرهنگ فارسی معین ). - بیاض البیض ؛ سپیدی تخم مرغ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). - بیاض العین ؛ سپیدی چشم. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ مص ) درخشندگی. تابش. - بیاض تیغ ؛ درخشندگی شمشیر. ( ناظم الاطباء ). - بیاض خور ؛ پرتو آفتاب و روز. || ( اِ ) کتابچه سپید نانوشته. ( ناظم الاطباء ). کتابچه و دفتر سفید نانوشته. ( فرهنگ فارسی معین ). || کتابچه ای که جهت یادداشت در بغل گذارند. ( ناظم الاطباء ). کتابچه ای که در آن مطالبی سودمند یادداشت کنند. دفتر بغلی. || کتاب دعا. ( فرهنگ فارسی معین ).
معنی کلمه بیاض در فرهنگ معین
(بَ ) [ ع . ] ( اِ. )۱ - سفیدی . ۲ - دفتر سفید که در آن چیزی ننوشته اند. ۳ - دفتر بغلی . ۴ - کتاب دعا.
معنی کلمه بیاض در فرهنگ عمید
۱. نوعی دفتر دراز که از عرض باز می شود. ۲. دفتر شعر، جُنگ. ۳. کتاب دعا. ۴. [مقابلِ سواد] [قدیمی] نوشتۀ پاک نویس شده. ۵. (اسم، اسم مصدر ) [مقابلِ سواد] [قدیمی] سفیدی.
معنی کلمه بیاض در فرهنگ فارسی
دفترسفیدودفتردرازبغلی راهم میگویند ( اسم ) ۱ - سفیدی سپیدی . ۲ - سپیده سفیده . ۳ - کتابچه و دفتر سفید نانوشته. ۴ - کتاب دعا. ۵- کتابچه ای که در آن مطالبی سودمند یادداشت کنند دفتر بغلی.
معنی کلمه بیاض در دانشنامه عمومی
بیاض (انار). بیاض، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان انار در استان کرمان ایران است. این روستا در دهستان بیاض قرار دارد و جمعیت آن ۳٫۸۶۹ نفر بوده است.
معنی کلمه بیاض در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بیاض (ابهام زدایی). ... [ویکی فقه] بیاض (کتاب). بَیاض، کتابی برای گردآوری مجموعۀ شعرها، دعاها و مطالب گوناگون است. واژۀ بیاض در معانی سفیدی و نوشتن با خط واضح از روی مسوده، پاک نویس کردن و نیز کتابچۀ سفید نانوشته و آنچه برای یادداشت در بغل گذراند و مترادف با جُنگ و سفینه ، مرقّع، جریده ، کشکول ، دستور، گلدسته ، گنجینه، تذکار و مجموعه نیز به کار رفته است؛ نیز می توان گفت نوعی از کتاب است که بهترین سروده ها، نغزترین حکایتها، نادرترین کلمات و شیواترین نمونه های نثر را دربردارد و آینۀ ذوق گردآوردندۀ آن است. بیاضها قطع کوچک جیبی و اغلب جلد چرمین داشتند و از عرض شیرازه بندی می شده اند. یکی از کهن ترین نمونه های بیاض، حاوی مجموعۀ سروده ها از سدۀ ۷ یا اوایل سدۀ ۸ق است که در بخش نسخه های خطی کتابخانۀ دولتی شهر مدرس نگهداری می شود. این بیاض با دقت تمام، از روی سروده های شاعران ایرانی، از شهید بلخی تا سعدی و همام تبریزی گردآوری شده، و محمدبن یغمور به سفارش دانشمندی بزرگ در شهر ترمذ آن را به خط نسخ نوشته است. ← مجموعۀ لطایف و سفینۀ ظرایف (۱) آقابزرگ، الذریعة. (۲) ایرج افشار، مجموعۀکمینه، تهران، ۱۳۵۴ش. (۳) حسن انوری، اصطلاحات دیوانی دورۀ غزنوی و سلجوقی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۴) ابوالفضل بیهقی، تاریخ، به کوشش علی اکبر فیاض، مشهد، تهران، ۱۳۵۰ش. (۵) محمدعلی داعی الاسلام، فرهنگ نظام، تهران، ۱۳۶۲ش. (۶) ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، تاریخ خط و خطاطان، تهران، ۱۳۴۵ش. (۷) علی زمانی علویجه، مقدمه بر بیاض تاج الدین احمد وزیر، قم، ۱۳۸۱ش. (۸) امیرحسن عابدی، «بیاضهای گرانبها و آثار ناشناختۀ شعرای بزرگ فارسی»، سی و شش خطابه، هشتمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی (کرمان)، دفتر دوم، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۵۸ش. (۹) جهانگیر قائم مقامی، مقدمه ای بر شناخت اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۵۰ش. (۱۰) علی اکبر نفیسی، فرهنگ، با مقدمۀ محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۴۳ش. (۱۱) حسین عارف نقوی، برّ صغیرکی امامیه مصنفین کی مطبوعه تصانیف اور تراجم، اسلام آباد، ۱۳۷۶ش. (۱۲) صادق همایونی، تعزیه و تعزیه خوانی، تهران، ۱۳۵۳ش. (۱۳) غلامحسین یوسفی، حاشیه بر گلستان سعدی، تهران، ۱۳۶۸ش.
معنی کلمه بیاض در ویکی واژه
سفیدی. دفتر سفید که در آن چیزی ننوشتهاند. دفتر بغلی. کتاب دعا.
جملاتی از کاربرد کلمه بیاض
به روی عالمآرا گر نقاب زلف درپیچد بیاض صفحهٔ کافور را در مشک تر پیچد
این روستا در دهستان بیاض قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۱ نفر (۲۱ خانوار) بودهاست.
البیاض (به عربی: البیاض) یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در استان حما واقع شدهاست.
باید متذکر شد که قلعهٔ معروف بیاضیت، که جزو شاهکارهای برجسته و فراموش نشدنی استانبول محسوب میشود، نیز اثر «سِنهکِریم بالیان»، از قدیمیترین اعضای خانوادهٔ بالیان، است.
بیاض گردن خورشید خم شود آن سو به هر طرف که سر کاکل سیاه تو گردد
قلعه بیاضه یا ارگ بیاضه قلعهای قدیمی است که در روستای بیاضه قرار دارد. این بنای چند طبقه و خندق عریض و عمیق و مجموعه خشتی گسترده و به هم پیوسته پیرامون آن، نمونه ارگ و دژ کویری است. مربوط به دوره ساسانیان - دورانهای تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان خور و بیابانک، روستای بیاضه واقع شدهاست.
سوادش چون بیاض صبح پر نور سیاهی می زند بر شام از دور
هر لحظه سواد غم آرم به بیاض دل تا دوده آه من با گریه مرکب شد
«مطلع زندگانی خود را تا به حدود جنگ بینالملل اول در آن ده گذرانیده و در آن سال تفنگی به دوش گرفته و در ردیف مهاجرین وارد شده و بعد از یکسره شدن کارها به مدرسه آقا ضیاءالدین در اراک در سلک طلاب وارد گردیده و تا سال ۱۳۴۷ هجری قمری به تحصیلات خود ادامه داده و بعد از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۳۷ خورشیدی به کار تعلیم اشتغال داشته و در ضمن از بحث و بررسی و غور در مطالب به قدر استعداد خود خودداری نکرده و در نتیجه چند جلدی کتاب و جزوه به صورت تدوین درآورده که پارهای مطبوع و دستهای بین سواد و بیاض انتظار روزی را دارد که از صورت فیش در صفحه چاپ وارد گردد .»
ابر بخشنده بین که بخشیده است در سواد و بیاض گیتی خال
احمد اگر در نگارش عرض ارادت فرض عبادت مهمل ماند حضرت به نشر عنایت و بسط مکارم خجلش سازند. سال گذشته جوانی که بهره خط و حظ سواد و شوق تتبع ضمیمت خلق یوسفی و حلق داودی داشت بی کلفت زمانه سازی بر الفت خاکسار عزیمت بست. خالی از پیشه کار و کسب و اندیشه سلخ و قصب، پیوندش غنیمت یافتم. دل ها از دوسونرم و بازار مغازلت گرم افتاد. هر هنگام امکان مخاطبت نبود راز و نیاز قنبرک بافی بر مکاتبت می رفت، تقریبا هفتاد طغرا یا بیشترک به فرهنگ پارسی نامه نگار آمد و به تدریج از مسوده نقل بیاض شد.امسال از علت فردی دو مخالفین جندق که ریش سفیدان هفتاد و دو ملت اند، و ذلت غربت و زلات پیری دست و دلی که تلفیق شطری و تعلیق دو سطری توانم نیست، دوست را چون درخود من همچنان ظن چهر و یقین مهری است، به دستور قاضی در خواه و فرمایش آن شیوه نگارش ها و گزارش هاست.مقدرت به نیل مرادش وفا نکند و معذرت در گوش میلش بر نیاید. سخت فرومانده ام و تاکنون کشتی بر خشک رانده، اگر سرکار به انفاذ مسودات آن چند نامه که عهد ملاقات باطله شد ذمت خاکسار را منتی ثابت افتد، مصرع: بنده آزاد می سازی غلامی می خری.
این روستا در دهستان بیاض قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۶ نفر (۴ خانوار) بودهاست.
از بیاض گردن او در نظرها شد عزیز بود اگر حکم بیاضی پیش از بی اعتبار
که بیاض آرم اگر از همه اوراق شجر که مداد آرم اگر از همه امواج بحار
سالها گر درین سخن رانم شمه ئی در بیاض نتوانم
ابوجعفر مسعود بن عبدالعزیز شهرتیافته به شریف بیاضی (؟ - ۱۰۷۶) شاعر عراقی سدهٔ پنجم هجری بود که برای وصفها، مدحها و کوتاهگوییهایش در شعر عربی شناخته میشود.
رقوم خامه ی مشکین طراز او به ورق سواد زلف بود بر بیاض چهره ی حور
البیاضیة یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در استان حما واقع شدهاست.