بی عدیل

معنی کلمه بی عدیل در لغت نامه دهخدا

بی عدیل. [ ع َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + عدیل ) بی نظیر. بی مانند. ( آنندراج ). بی همتا. بی مثل. بی مانند. ( ناظم الاطباء ). بی جفت. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به عدیل شود.

معنی کلمه بی عدیل در فرهنگ معین

(عَ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) بی مانند، بی نظیر.

معنی کلمه بی عدیل در فرهنگ عمید

بی مانند، بی نظیر، بی همتا.

معنی کلمه بی عدیل در فرهنگ فارسی

( صفت ) بی مانند بی نظیر .

معنی کلمه بی عدیل در ویکی واژه

بی مانند، بی نظیر.

جملاتی از کاربرد کلمه بی عدیل

ماننده خورشید بی عدیلی ماننده جمیشد با جمالی
اگر عدیل ترا داشت کینه کمتر داشت سپهر اینهمه با تو ز بی عدیلی کرد
نظرش نور دیده افزاید زانکه صدریست بی عدیل و نظیر
در کفایت بی نظیری در مروت بی عدیل در سخاوت بی همالی در سخن بی یاوری
ای میر بی نظیر و خداوند بی عدیل همنام خویش را بهمه بابها بدیل
زین بشارت جست از جا آن خلیل آن خلیل باوفای بی عدیل
زبان به بخ بخ گشود، بن خطاب برای تهنیت میر بی عدیل و نظیر
پدرام و رام کرد مرا روزگار و بخت خواجه رئیس سیدابوالفتح بی عدیل
ای عدیل فضل و از همسر چو گردون بی عدیل ای همال جود و از همتا چو یزدان بی همال
در هنرمندی و رادی بی عدیل و بی بدیل صاحب صمصام را هستی بهم نامی عدیل