بی اندام

معنی کلمه بی اندام در فرهنگ معین

(اَ ) (ص مر. ) نامتناسب ، ناموزون .

معنی کلمه بی اندام در فرهنگ عمید

۱. قدوقامت زشت.
۲. بی تناسب، ناهموار.

معنی کلمه بی اندام در ویکی واژه

نامتناسب، ناموزون.

جملاتی از کاربرد کلمه بی اندام

هرچه هست از قامت ناسازِ بی اندامِ ماست ورنه تشریفِ تو بر بالای کس کوتاه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست و مخفی نماند که آنچه از علوم و معارف و اسرار که آدمی به واسطه تطهیر نفس و تصفیه آن می فهمد، نه مانند این علومی است که از مزاوله کتب رسمیه و ادله عقلیه گرفتاران عالم طبیعت و محبوسان زندان وهم و شهوت می فهمند، بلکه آنها علوم حقیقیه نورانیه اند که از انوار الهیه و الهامات حقه ربانیه مستفاد شده اند و چندان ظهور و جلا و نورانیت و صفا از برای آنها هست که قابل شک و شبهه نیستند، و این علمی است که حضرت فرمودند:
هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ماست ور نه تشریفِ تو بر بالایِ کس کوتاه نیست
مرا همچنین چهره گلفام بود بلورینم از خوبی اندام بود
عقاید پیشین در مورد اهمیت نسبی اندام‌های مختلف بدن انسان، گاهی بر قلب تأکید می‌کرد. در مقابل، تصورات رایج غربی مدرن، تمرکز فزاینده ای را بر مغز معطوف کرده‌است.
برون آمد از زیر ابر آفتاب ز بی آبی اندام خسرو در آب
پیش گل اندام تو دارد گل اندامی ولی لطفی نباشد آنچنان اندام بی اندام را
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
برتاس در بر می‌کنم یک لحظه بی اندام او چون خارپشتم گوییا سوزن در اعضا می‌برد
در سلوکند سراسر همه بی اندامی لیک در وقت خرامند سراپا اندام