بوزرجمهر. [ زَ م ِ ] ( اِخ ) نام وزیر انوشیروان . ( از فهرست ولف ). بزرگمهر. ( فرهنگ فارسی معین ) : برفتند یکسر پرآژنگ چهر بیامد بر شاه بوزرجمهر.فردوسی.بیامد نهم روز بوزرجمهر پر از آرزو دل پرآژنگ چهر.فردوسی.رجوع به بزرجمهر و بزرگمهر شود.
معنی کلمه بوزرجمهر در فرهنگ فارسی
طبق روایات نام وزیر فرزانه انو شروان داد گر . [ پند نامه بزرگمهر بختگان ] به پهلوی منسوب بدوست .
معنی کلمه بوزرجمهر در فرهنگ اسم ها
اسم: بوزرجمهر (پسر) (فارسی) معنی: بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی
معنی کلمه بوزرجمهر در ویکی واژه
بوذرجمهر از رجال متنفذ و علمی و سیاسی دوران ساسانیان. خردمند و دیندار گویندگان.....سُراینده بوزرجمهر جوان (شاهنامه)
جملاتی از کاربرد کلمه بوزرجمهر
فروزنده شد نام بوزرجمهر بدو روی بنمود گردان سپهر
بدو گفت گوینده بوزرجمهر که ای موبد رای خورشید چهر
به بوزرجمهر آن زمان شاه گفت که رازی همیداشتم در نهفت
چو بشنید بوزرجمهر این سخن نگر تا چه اندیشه افگند بن
بشاه جهان گفت بوزرجمهر که ای شاه نیک اختر خوب چهر
پرستنده آمد پر از آب چهر بگفت آن سخنها به بوزرجمهر
همان گرد بر گرد او موبدان سخن گو چو بوزرجمهر جوان
بدان پاکدل گفت بوزرجمهر که ننمود هرگز بمابخت چهر
نخستین سخن گفت بوزرجمهر که ای شاه نیک اختر خوب چهر
چون روزِ عرضِ فضل ز حکمت کند سخن بوزرجمهر گوید من طفلِ کودنم