بنیادی

معنی کلمه بنیادی در لغت نامه دهخدا

بنیادی. [ ب ُ ] ( ص نسبی ) اصلی. ( فرهنگستان ) ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه بنیادی در فرهنگ فارسی

( صفت ) اصلی .
اصلی ٠

جملاتی از کاربرد کلمه بنیادی

گلستان مرا آباد دارد سست بنیادی نه آساید کسی در سایه دیوار باغ من
خوبی و کرم را چو نکو بنیادی ای دنیا را ز تو هزار آزادی
حلاوت را تو بنیادی، که خوان عشق بنهادی کی سازد اینچنین حلوا جز آن استاد حلوایی؟!
یاخته‌های بنیادی را می‌توان بر اساس توانایی تمایز و تبدیل آن‌ها به یاخته‌های دیگر به چهار دستهٔ یاختهٔ بنیادی تمام‌توان، پرتوان، چندتوان و تک‌توان تقسیم کرد:
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به عزب، حلقه بلینگ، خیلی بد، رنگ‌های بنیادین، بهترین چیز بعدی، کمپانی مردان و راندن اشاره کرد.
چو بنیادی بدین خوبی نهادی تمامش کن که مردی اوستادی
وزیری همچنین بنیادی به نام «بنیاد وزیری» تأسیس کرد که هدف آن حفظ و انتشار آثار وزین موسیقی ایرانی از همهٔ موسیقیدان‌ها بود. این بنیاد که پس از درگذشت وزیری به فراموشی سپرده شده بود بعدها توسط کیوان ساکت احیا شد اما کماکان به دلیل نداشتن بودجه فعالیت مؤثری ندارد.
ز جان و تن که بنیادیست بس سست مراد من تویی و صحبت تست
اساس عمر بر بادی نهادن بدین بنیاد بنیادی نهادن
اساسی‌ترین جلوهٔ وحدت عالم انسانی، وحدت خانواده است؛ لذا طبق این آموزه، وحدت جامعهٔ جهانی را باید از وحدت زن و مرد و خانواده آغاز کرد و رشد و توسعه داد. بیت‌العدل اعظم بیان می‌کند: «حضرت بهاءالله به منظور ایجاد اتّحاد در جهان ظاهر شده‌اند و اتّحاد خانواده اتّحادی اساسی و بنیادی است.» این امر مستلزم وجود بینشی معنوی-انسانی دربارهٔ ازدواج است تا همسران بتوانند با وسعت نظر فقط به سعادت و خوشبختی خود راضی نشوند، بلکه علاوه بر وحدت و سعادت خود به رشد و خوشبختی و وحدت خانوادهٔ بزرگ بشری نیز بیاندیشند و در جهت تحقق آن بکوشند.
که اوست اصل بصیرت پناه عالم کشف کز او بیابد بنیاد دید بنیادی
جاوید باد مدت تو ، زیرا اسلام را اساسی و بنیادی
پیش از این که داستان پیک و پیام را نشان و نامی نبود فرسوده روان آرامی داشت، و بیچاره دل بی تماشای روی و مویت تیره یا روشن بام وشامی. بدین یک نامه که آنهم آزمایش کلک را نگار افتاده نه آسایش ما را دستی گشاده باشد، یا پاسخ بسته ها نگارش و دسته ها گزارش را بنیادی نهاده، یکباره از جای برکنده شدم و چون مشکین کمند دیوانه پسندت پای تا سر پراکنده کاوش در دم مژه گلگون وگونه زریری ساخت و یاد نرگس مردم فریبت از کاسه چشم لاله و خیری شکفت، تار و پود آرامم درهم گسیخت و آبروی شکیبم بر باد داد و در خاک ریخت. زخم های کهن تازه شد و ناله جان خاموش بلند آوازه رخت تاب و توانم به دریا فتاد، و پیمان بردباری که به دست یاری او سامان و سری داشتم در پای رفت، منش از خوی جدائی دامن فراهم چید و دل از دیوار شکیبائی روی برتافت. ندانم از این پس چاره درد چیست و درمان جان تیمار پرورد کدام؟ دانم به چنگ ده ویرانه دیوانه زنجیر خامی دربندی و بهرسو بند آزمای هزار کمند.هرگز کام خویش بر دلخواه تو پیشی ندهم و با هر چه نه مایه آبرو و آرام تو اگر خود به خروارها رامش و به خرمن ها آرامش خویشی نخواهم، ولی چون نو آموز کیش جدائیم و تازه هنجار آئین تنهائی، اگرم گاه گاهی راهی دهند و در سایه آن آستان که نماز جای راستان است پناهی بخشند گناهی نخواهد داشت.
در نوع دوم اسطوره‌های والدین جهان، آفرینش خود از بخش‌های بریده ‌شده بدن موجود اولیه ناشی می‌شود. اغلب در این داستان‌ها، اندام‌ها، موها، خون، استخوان‌ها یا اعضای بدن موجود اولیه به نحوی بریده یا قربانی می‌شوند تا به آسمان، زمین، حیوان یا گیاه و سایر ویژگی‌های دنیوی تبدیل شوند. برخلاف افسانه‌های آفرینش مبتنی بر پیوند جنسی، این افسانه‌ها نیروهای آفرینش را برخاسته از روح طبیعت می‌دانند و برای آن ماهیت آنیمیستی قائل هستند و تقدس را به‌عنوان جزء جدایی‌ناپذیر و بنیادین دنیای طبیعی به تصویر می‌کشند. نمونه بارز این رویکرد، اسطوره‌شناسی نورس است که در شعر ولوسپا، نخستین شعر بخش گیلفاگینینگ (به معنی گیلفی فریب خورنده) کتاب ادای منثور روایت شده است.
کریستوفل تلاش فراوانی کرد تا کمک مالی از یکی از ارگان‌های مذهبی اروپا بیابد اما تمام تلاشش بیهوده بود و هیچ بنیادی حاضر نبود کمک مالی به منطقه‌ای امپراتوری عثمانی بکند.
جنین ۳ تا ۵ روزه را بلاستوسیست می‌نامند. یک بلاستوسیست توده‌ای متشکل از ۱۰۰ یاخته یا بیشتر است. یاخته‌های بنیادی، یاخته‌های درونی بلاستوسیست هستند که در نهایت به هر نوع یاخته، بافت و اندام درون بدن تبدیل می‌شوند.
پس از آن کانال تلگرامی مجذوبان نور یادداشتی از دو حقوق‌دان منتشر کرد که در آن گفته شد نورعلی تابنده در حصر است، نگاه امنیتی بر درویشان سایه انداخته و حقوق بنیادی‌شان نقض شده‌است و با اشاره به شرایط به‌وجود آمده در گلستان هفتم خواستار کاهش التهاب در منطقه شده بودند.
هست بنیادی که عمرت راست بر کردار باد کی بود بر باد آخر هیچ بنیاد استوار