بنرخ

معنی کلمه بنرخ در فرهنگ اسم ها

اسم: بنرخ (دختر) (کردی)
معنی: قیمتی ( نگارش کردی

جملاتی از کاربرد کلمه بنرخ

دل بنرخ که ستاند بعد ازین دل ربا چون کهربا بر دست بست
بهر سیاه دلی چون تنور آتش خوار بنرخ آب بدادند بهرنشان گوهر
روا مدار بغیری ستم چو من از تو بنرخ مهر ووفا می کنم خریداری
بدین جهان نفروشد حکیم خدمت تو وگر بجان بفروشد بود بنرخ ارزان
گشوده ام در دکان، بیا ز لطف و ببین؛ بخر بنرخی ارزان، ز من گران گوهر!
این عدول المؤمنین را از سر ما دفع کن تا فروشد هر کسی جنسش بنرخ عادله
ور ز راهی طلب کنم کف خاک خاک حالی بنرخ رز گردد
دهد بنرخ سفال شکسته سیم درست کسی که سکه مهرش نگاشت بر زر خویش
نخرد کس، بنرخ زرنیخش؛ ور خرد، میکنند تو ببخش!
فلک از من برای سرمۀ چشم بخریدی بنرخ گوهر خاک