بلانه

معنی کلمه بلانه در لغت نامه دهخدا

بلانه. [ ب َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) کاری که ناتمام گذاشته شده باشد. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بلانه در فرهنگ فارسی

کاری که ناتمام گذاشته شده باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه بلانه

گل گوش جان گشوده و با بلبلان باغ یک بانگ بلبلانه به گوشش نمی زنم
از شش و از پنج بگذرید و ببینید شهره حریفان و مقبلانه قماری
بلبلانه نعره زن در روی گل تا کنی مشغولشان از بوی گل
ترانه ای نسرودیم بلبلانه که زاغ صفیر زد که چمن گشت از خزان برخیز
نه آنکه خاطر بخشیده را بگویم هان جواب ملتمس من بلانه بلی
سحرگاهان فغان بلبلانه بیاد روی پر نور گلانه
محمدت چون بلانهایه ز حق یافت شد نام او ازان مشتق
گر بلائی بر دل ما بگذرد مقبلانه مرحبا خواهیم زد