بقبول

معنی کلمه بقبول در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)قبل (۲۹۴ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه بقبول

ابن یمین کمینه ثنا خوان جاه تست بادا ثنای او بقبول تو مقترن
بقبول تو توانگر شده درویش چنان که گدای تو برو می شکند قیمت زر
و آن هزار مقام منزلهاست که روندگان بسوی حق می‌روند، تا بنده را درجه درجه می‌گذارنند و بقبول و قرب حق تعالی مشرف میشود، یا خود منزل منزل قطع میکند تا منزل آخرین که آن منزل ایشانرا مقام قربست. و آن قرب آنجا که برگذرند ویرا منزلست و آنجا که ویرا بازدارند آن‌ مقاست همچون فرشتگانرا در آسمانها. قوله تعالی: «و ما منا الا له مقام معلوم»؛ «یبتغون الی ربهم الوسیلة أیهم اقرب». و هر یکی از آن هزار مقام رونده را منزلست، و یا بنده را مقام.
فرمان است از درگاه عزّت بحکم این آیت: فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ. این درخت از بیخ بر آرید و اصل این شاخها ببرید، امامان کفر و بدعت را زینهار مدهید و از ایشان هرگز ایمن مباشید که ایشان دزدان‌اند و شما پاسبان. دزد پاسبان را کی دوست دارد و از وی کی ایمن باشد؟! ائمة الکفر باین قول که گفتیم بشر المریسی است با دین تلبیسی و طریق ابلیسی، شیطان الطّاق آن زراق باتفاق بسر بود و او که قرآن را مخلوق، گفت، برای و مراد جعد درهم که فردا در دوزخ با فرعون خواهد بود بهم غیلان قدری که وی زنده کرده است دین گوری جهم صفوان که در دین بوی اقتدا کردن نتوان. این مبتدعان و پیشروان کفر و ضلالت در آخر عهد صحابه پدید آمدند و فتنها در دین آشکارا کردند و روی از منهج راستی بر تافتند تا ربّ العزّة قومی را از پیش‌روان اهل سنّت بر ایشان مسلّط کرد. چون عبد اللَّه بن عمر و عبد اللَّه بن عباس و مانند ایشان تا آن بدعتها نفی کردند و بتیغ کتاب و سنت بیخ جدال و بدعت ببریدند و متون احادیث پیغامبر (ص) بسلاسل اسناد مقیّد داشتند و حقّ از باطل جدا کردند و فرزندان خود را وصیّت کردند که بر ایشان سلام مکنید و چون بمیرند بر ایشان نماز مکنید. پیران طریقت گفته‌اند: گناه اهل سنّت بعفو. نزدیکتر است از طاعت مبتدع بقبول.
هنگامی که یک خانوادهٔ زرتشتی به دین اسلام می‌گرویدند، فرزندانشان به مدارس اسلامی می‌رفتند تا زبان عربی و قرآن را بیاموزند. این اعمال در افزایش تعداد تازه مسلمان‌ها دخیل بودند. شجاع الدین شفا در این باره گفته‌است: «چرا افراد بسیاری باید می‌مردند یا رنج می‌کشیدند؟ زیرا یک طرف مصمم بود که دینش را به کسانی که نمی‌توانستند آن را بفهمند، بقبولاند.» هرچند که رابینسون توصیفات مدرن از خشونت‌های نظام مند دوران فتوحات علیه غیرمسلمانان و نیز آزار پس از فتح تا پیش از خلافت مروانیان را معمولاً چیزی جز جدلیات تحریف شده ضعیف نمی‌داند.
شینتوها از زمان‌های قدیم اعتقاد داشتند که امپراتورهای ژاپن از نسل اولین امپراتورِ ژاپن هستند و اولین امپراتورِ ژاپن هم، نوهٔ آماتِراسو یا الههٔ خورشید بوده‌است . تا قبل از سال ۱۸۶۸ آماتراسو یکی از خدایانِ مهم بود؛ اما از آن سال به بعد، حکومت دست به تبلیغات وسیعی زد تا اول آماتراسو را مهم‌ترین خدای جهان نشان دهد و دوم به مردم بقبولاند که با توجه به اینکه امپراتور ژاپن از نسل خدای خورشید است بنابراین شخص مقدسی ست.
در اثبات دانایی صفر، شما تلاش می‌کنید، به فرد دیگری بقبولانید که ۲۶۷۸۱ یک عدد اول نیست و در عین‌حال نمی‌خواهید دو فاکتور اول آن را هم برایش آشکار کنید.
آنک اقبال شد از بندگیش دولتیار گشت میمون و مبارک بقبولش دینار
پروست تلاش بسیاری کرد تا اصول بهداشتی در این زمینه را به دولت فرانسه و همچنین دیگر کشورها، به‌ویژه عثمانی و بریتانیا بقبولاند و دولت‌ها را در جهت فراگیری و هماهنگی این اصول مجاب کند. در آن دوره، بخش مهمی از تجارت بریتانیا با هند بود که معدن بیماری‌های مسری به‌شمار می‌رفت.
بجوار تو ملک گشته عظیم بقبول تو فضل گشته خطیر
«لا تَجْأَرُوا» ای یقال لهم لا تجأروا، «الْیَوْمَ»، ای لا تتضرعوا و هذا یأس لهم من النجاة لا نهی، «إِنَّکُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ» ای انکم من عذاب اللَّه لا تمنعون، و قیل «إِنَّکُمْ مِنَّا» ای من جهتنا. «لا تُنْصَرُونَ» بقبول التوبة.
إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ گفته‌اند که: چون آن مخدّره مریم بنت عمران در وجود آمد، مادر وی دلتنگ شد و خجل گشت. گفت: من پنداشتم که این فرزند پسر خواهد بود و در راه خدا آزادش کردم، اکنون دختر آمد و دختر این معنی را چون شاید؟ از سر دلتنگی گفت: «رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثی‌»:، گفتند: این چه خطاب است که میکنی؟ خدای خود میداند و می‌بیند؟ گفت: آری دانم که می‌داند، لکن تا مرهمی بر نهد! پس مرهم دل وی این بود که وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ نظیر این آنست که: مصطفی (ص) را از کفار قریش و اعداء دین رنجها رسید و از کرد و گفت ایشان محنتها کشید، تا تسکین دل وی را این فرمان آمد که: وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ سیّد (ص) بحکم فرمان صبر می‌کرد و در دل آن اندوه می‌داشت، چون تقاضایی از درون دل وی پدید آمدی که اگر نواختی بودی این رنج کشیدن بر شاهد آن نواخت آسان بودی. ربّ العزّت تسکین و تسلیت وی را آیت فرستاد: وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ. ترا آن نواخت نه بس که ما در دل تو نظر میکنیم؟ و هر چه بر تو می‌رود می‌بینیم و می‌دانیم؟ مادر مریم را همچنین نواخت آمد که: وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ. ترا آن نه بس که ما میدانیم فرزند که نهادی و بآن که دختر بود خجل گشتی؟ آری بمقصود آن زن تحریر دو چیز بود: یکی نواختی که از حق بوی رسید، دیگری قبول آن فرزند. و هر دو مقصود در کنارش نهادند، پس او را چه زیان که دختر آمد! نواخت اینست که: وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ و قبول اینست که: فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ. آن گه بقبول مجدد اقتصار نکرد که حسن فرا آن پیوست و گفت: بِقَبُولٍ حَسَنٍ. نیکوش قبول کرد که وی را بنعمت عصمت بپرورد، و به نبات نیکو برآورد، و بلباس طاعت بداشت، و بشریفترین بقعتها فروآورد، و پیغامبری چون زکریا (ع) بر وی قیّم گماشت. این همچنانست که به داود (ع) وحی فرستاد: «اذا رأیت لی طالبا فکن له خادما.»
بتوجهم مدد کن به رهی روم که خواهی بقبولم آشنا کن بدری دوم که دانی
بقبول و رد مردم گهر نظم ترا نرخ کاسد نشود، تیز نگردد بازار