دارم
معنی کلمه دارم در فرهنگ فارسی
معنی کلمه دارم در ویکی واژه
صاحب یا دارنده چیزی یا کسی بودن؛ مالک و دارا بودن.
(گفتگو): هوای کسی یا چیزی داشتن، نگاه داشتن.
به شمار آوردن، گرفتن. پنداشتن. طول کشیدن. مشغول بودن. وادار کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه دارم
گر ندارم از شکر جز نام بهر این بسی به زان که اندر کام زهر
اثر از گریه مستانه می جویم، زهی غفلت که چشم شستشوی نامه از دامان تر دارم
در روز جشن سپندارمذگان بانوان از کارهای روزمره و همیشگی در خانه و زندگی معاف شده و به جای آنان مردان و پسران خانواده وظایف جاری ایشان را در خانه به عهده میگرفتند.
ز زیر چرخ مقوس چگونه بگریزم هزار ناوک دلدوز در کمین دارم
من پندارم که هستم اندر کاری ای بر سر پنداشت چو من بسیاری
همچنان فقط یک گذرنامه ایرانی دارم و مانند برخی از افراد دو گذرنامه مختلف ندارم.
شرکتکنندگان در قیام در گنبد قابوس مورد حمله نیروهای پلیس و ژاندارمری قرار گرفتند و بسیاری از آنان در نبرد مسلحانه از پای در آمدند. پورهرمزان از جمله معدود افسرانی بود که توانست با جنگ و گریز از مهلکه، جان سالم به در برد. پورهرمزان غیاباً محکوم به اعدام شد. بدین جهت در سال ۱۳۲۶ مخفیانه از کشور بیرون رفت و دوران طولانی مهاجرت سیاسیاش آغاز شد.
از بهر یکی سخن دو سه ماه چون دیده برانتظار دارم؟
شمع سان پرگهر اشک کناری دارم وحشی از دوری آن گوهر سیراب امشب
دارم هوای آنکه شوم خاک پای تو من کز شرف قدم به سر فرقدان نهم
گلگونِ سرشک من چنان گرم رو است کز گرم رویش سرخ رویی دارم
نمانم به جا هیچ افتاده ای را به منزل برم نقش پایی که دارم
شادی جهان دردل من غم بادا گرجز به غم تو شادمانی دارم
در سال ۲۰۰۷ گروه دو ویدئوی دیگر به نام "نوجوانان" و "دوستت ندارم" را با کارگردانی مارک وب عرضه کرد.