معنی کلمه خوردن در لغت نامه دهخدا
تلخی و شیرینیش آمیخته ست
کس نخورد نوش و شکر بآپیون.رودکی.از زمی برجستمی تا چاشدان
خوردمی هرچ اندر او بودی ز نان.رودکی.اشتر گرسنه کسیمه خورد
کی شکوهد ز خار چیره خورد.رودکی.گفتم که ارمنی است مگر خواجه بوالعمید
کو نان گندمین نخورد جز که سنگله.بوذر.زنان را از آن نام ناید بلند
که پیوسته در خوردن و خفتنند.فردوسی.بگفت این و پس خوان بیاراستند
بخوردند نان را و برخاستند.فردوسی.خداوند مهری بسیمرغ داد
نکرد او بخوردن از آن بچه یاد.فردوسی.چو از خوردن خوان بپرداختند
می و رود و رامشگران ساختند.فردوسی.دویدند دو دیو و از ما دو مرد
ربودند و بردند و کشتند و خورد.اسدی ( گرشاسبنامه ).همه دشت از آن مرغ بد گرد کرد
فکندند بسیار و کشتند و خورد.اسدی ( گرشاسبنامه ).بر سر منبر سخن گویند مر اوباش را
از بهشت و خوردن و حوران همی زینسان کنند.ناصرخسرو.بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که که افکند وز این کار چه خواست.ناصرخسرو.بنگر که چه کرده ای به حاصل
زین خوردن شور و تلخ و شیرین.ناصرخسرو.ابلیس آنرا بدان داشت تا انگور را شیره کرد و بخورد. ( قصص الانبیاء ).
خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن ازبهر خوردنست.سعدی.نه لایق بود پیش اهل کرم
که آسایش خویش تنها خورم.سعدی ( بوستان ).چو موش آنکه نان و پنیرش خوری
بدامش درافتی و تیرش خوری.سعدی ( بوستان ).نه سختی رسید از ضعیفی بمور
نه شیران بسرپنجه خوردند و زور.سعدی ( بوستان ).بدانکه یهودیان اکل و شرب را با خارجیان جایزنمیدانستند زیرا که ایشان بر وفق شریعت ناپاک بودندچنانکه با اهل سامره و عشاران و مصریان بهیچوجه همکاسه نمیشدند و این عادت در میان مصریان نیز رواج داشته ، اکل و شرب را با قوم عبرانی ناروا و غیرمقدس می شمردند اما طور و طرز اکل و شرب قوم عبرانی در زمان عیسی مثل وضع اکل و شرب رومانیان بود و بر سفره می نشستند لکن بعد از آن عادت ایشان بر این استمرار یافت که بر تخت خوابگاه خود دراز شده آرنج چپ خود را بر آن تخت یا میز قرار داده با دست راست می خوردند چنانکه در میان ایرانیان و کلدانیان نیز شایع بود. ( قاموس کتاب مقدس ).