خدن
معنی کلمه خدن در فرهنگ معین
معنی کلمه خدن در فرهنگ فارسی
معنی کلمه خدن در دانشنامه اسلامی
(بر وزن حبر) رفیق. (قاموس) جمع اخدان است به مذکّر و مؤنث هر دو اطلاق میشود راغب گوید: آن به معنی رفیق است و اکثر در کسی استعمال میشود که از روی شهوت رفیق می شود. اجرت آنها را به طور متعارف بدهید در حالیکه عفیف اند و زنا کار و رفیقگیر نیستند. مقصود زنانی هستند که برای خود رفیقی اتّخاذ کرده و با او زنا میکردند. بعضیها گفتهاند: مراد از سفاح زنای آشکار و از اتّخاذ رقیق زنای مخفی است. و چون سفاح با اتّخاذ خدن مقابل است این قول قریب به نظر میرسد. در مجمع از ابن عباس نقل کرده که عدّهای از اهل جاهلیّت زنای آشکار را حرام میدانستند ولی زنای سرّی را جایز میشمردند. خدا از هر دو نهی فرمود. نا گفته نماند: اخدان دوبار در قرآن مجید آمده یکی آیه فوق که درباره زنان است و دیگر آیه 5 مائده که درباره مردان رفیقه گیر است. و نیز نا گفته نماند: خدین بر وزن امیر از این مادّه به معنی رفیق آمده است در نهج البلاغه خطبه 124 درباره بعضی از آشنایان فرموده: «فَشَرَّ خُدینٍ وَ اَلْأَمُ خَلیلٍ» یعنی بدترین رفیق و پستترین دوست است.
معنی کلمه خدن در ویکی واژه
اخدان.
جملاتی از کاربرد کلمه خدن
اجل زان خدنگ ستاره نهادت سوی جان خصمانت ره برگرفته
هرجا که از کمان قضا میجهد خدنگ عاشق دو دیده را به دم تیر مینهد
کول به کول کول خدنگ کول کلنگ بر / جنگ به جریت ایکنن عزیز و تمبر
در مجموع سی و یک گونه پستاندار از شش راسته در پانزده تیره گوناگون در این استان یافت میشوند. اینها شامل سه گونه خفاش، ده گونهٔ گوشتخوار (از جمله کفتار، پلنگ، گربه جنگلی و خدنگ بزرگ) و پنج گونه جفتسم میشوند. بهتازگی همچنین موش سیاه به جنگلهای حرا هجوم آورده و حیات بسیاری از پرندگان تخمگذار در آن ناحیه را تهدید کردهاست.
بهطور کلی روباه معمولی و روباه شنی، شغال و خدنگ در دشت اصفهان وجود دارد.
خدنگش را دلم تا رهگذر شد هزار آسودگی زان رهگذر دید
کول به کول کول خدنگ کول کلنچی/ فرنگی به تش توپ نلسومه ورچی
ز کمان ابروی دلنشین، چو خدنگ غمزه رها کنی سزد ار به تیر بهای او، دو هزار خون به خطا کنی
گرفتند گردش سواران جنگ گشادند بازو به تیغ و خدنگ
بخت ار مدد نماید ای ترک سخت بازو هم میخورم خدنگت، هم میکشم کمانت
ده و سه خدنگش به روشن تنا رسیده زشست خدنگ افکنا
کول به کول کول خدنگ کول کلنگ دار / جنگ به جریت ایکنن عزیز و نمدار
گر نبودی مرگ بدخواه تو زاهن وز خدنگ خود خدنگ از چین نرستی آهن از هندوستان
مرغ است خدنگ تو به هیجا بادست سمند تو به میدان
کجا به قصد تماشا و آرزوی شکار به دشت و کوه رود با سنان و تیر خدنگ
کول به کول کول خدنگ کول کلنچی/ صحرانه سوار گرهد، کُهنه تُفنگچی
کول به کول کول خدنگ کول کلنگ دار / اسدخون جنگ ایکنه وا شاه قاجار