حصون

معنی کلمه حصون در لغت نامه دهخدا

حصون. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حصن. ( ترجمان عادل ). دزها. دژها. قلعه ها : معاقل و حصون هند بر دست لشکر او زیر و زبر گردید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هَ. ق. ص 417 ).
پاک بنائی که برسازد حصون
در جهان غیب از گفت و فسون.مولوی.راه لذت از درون دان نی برون
ابلهی دان جستن از قصر و حصون.مولوی.
حصون. [ ح َ ] ( ع ص ) مرد پرهیزکار. ( غیاث از لطایف ).

معنی کلمه حصون در فرهنگ معین

(حُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حصن ، دژها، پناهگاه ها.

معنی کلمه حصون در فرهنگ عمید

= حصن

معنی کلمه حصون در فرهنگ فارسی

جمع حصن
( اسم ) جمع حسن دژها پناهگاهها .
مرد پرهیزکار

معنی کلمه حصون در ویکی واژه

جِ حصن ؛ دژها، پناهگاه‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه حصون

وَ أَعِدُّوا لَهُمْ ای اعدّوا ایّها المؤمنون لهم، ای لنا قضی العهد و لجمیع الکفّار، مَا اسْتَطَعْتُمْ ما سهل علیکم تحصیله، مِنْ قُوَّةٍ و هی ما یتقوّی به فی الحرب من السّلاح و الخیل و النّفقة. و قال عکرمة هی الحصون. و عن عقبة بن عمران، ان النبی ص قال علی المنبر: الا انّ القوة الرّمی، قالها ثلاثا،و قال ص ان اللَّه یدخل بالسّهم الواحد ثلاثة نفر الجنّة: صانعه محتسبا فی صنعه الخیر، و الرّامی به، و منبّله.
وزحدود و ناحیه مانند نار حامیه بر حصون سامیه بارید باران شرر
و تضحی الحصون المشمخّرات فی الذّری‌ و خیلک فی اعناقهّن قلائد
أَحصون دهستان بزرگی از توابع استان صَنعاء در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع می‌باشد. این روستا درناحیهٔ المواسط و در قصبهٔ (الحُجریة) واقع شده‌است.
که دیده بود بدین دلکشی قصور و بیوت که دیده بود بدین محکمی حصون و دروب
پس ایشان را یک یک همی آوردند و گردن همی زدند، تا ششصد مرد بالغ را گردن زدند و بروایتی دیگر هفتصد، یکی ازیشان کعب اسید را گفت با ما چه خواهند کرد؟ کعب گفت مگر همه را بخواهند کشت که یکان یکان همی برند و هیچ باز نمی‌آیند. حیی اخطب را بیاوردند حلّه دیبا پوشیده و بر خود پاره پاره کرده و دستش واگردن بربسته، رسول را گفت در عداوت تو خود را ملامت نمیکنم و بتو هیچ زاری نمیکنم و باکی نیست از کشتن، که کشتن بنی اسرائیل بیش ازین بود. پس او را فرا پیش آوردند و گردن زدند. پیری دیگر بیاوردند تا او را بکشند یکی از یاران رسول او را بخواست، رسول آن مرد بوی بخشید، آن مرد گفت یارانم کجااند؟ مهتر ما کعب اسید کجاست؟ گفتند او را بکشتند، گفت حیی اخطب بآن روی چون ماه کجاست؟ گفتند او را بکشتند، پیر گفت بعد ازیشان مرا چه عیش باشد و چون خوش بود! او را نیز گردن زدند، و نزل جبرئیل علیه السلام بقوله تعالی: وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ ای حصونهم و معاقلهم، واحدها صیصیة.وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ یعنی الرّجال وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً یعنی النّساء و الذّراریّ.
پاک بنایی که بر سازد حصون در جهان غیب از گفت و فسون
سعادتی که بود بستن وگشادن از آن به‌خدمت توکمر بسته وگشاده حصون
بکونی هست آن دلرا تعلق که محصونست از رسم تفرق
ضلال العشق یا صاحی حلالی خراب العشق یا صاحی حصونی
زمین بلرزید از توپ های آتش بار چو از وزیدن صرصر حصون امت هود