جر زدن

معنی کلمه جر زدن در لغت نامه دهخدا

جر زدن. [ ج ِ زَ دَ ] ( مص مرکب )در تداول عامه دغا و دغل و در قمار، انکار قرارداد یا باخته خود در قمار، نکول پس از قبول ، انکار پس از قراردادی بین الاثنین. ( یادداشت مؤلف ) :
جر بزنی جرنزنی برده ای
خوب رخی هرچه کنی کرده ای.ایرج میرزا.رجوع به جر شود.

معنی کلمه جر زدن در فرهنگ معین

(جِ. زَ دَ ) [ ع . ] (مص ل . ) (عا. ) دبه درآوردن ، لجبازی کردن .

معنی کلمه جر زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر )۱- جر دادن پاره کردن چیزی مانند کاغذ و پارچه که در حین پاره شدن صدا بکند. ۲- بهانه در آوردن از اجرای تعهد و قول خود سرباز زدن . ۳- دبه در آوردن در بازی . ۴- انکار کردن حق دیگری را.

جملاتی از کاربرد کلمه جر زدن

بر او همه گرز و خنجر زدند هوا را تو گفتی که از زر زدند
گهی نیزه و گاه خنجر زدند یکی بر سر و گاه بر بر زدند
گردن سرخ صراطی حلق قربانی نمود کز شراب شعله بارش بر گلو خنجر زدند
سه لشکر بدان سان به هم بر زدند که بر سر همه گرز و خنجر زدند
سپاه از دو رویه رده برزدند به هم نیزه و تیر و خنجر زدند
بتیغ هجر زدن عاشقان مسکین را روا مدار که مجروح ضربت ستمند
ماده است مریخ زمن این جا در این خنجر زدن با مقنعه کی تان شدن در جنگ ما در جنگ ما
بدان لشکر ترک اندر زدند بسرشان همی گرز و خنجر زدند
نشدم با خبر از لذت خنجر زدنش بس که بیهوش ازان وضع یتیمانه شدم
خصم تو را چه حاجت خنجر زدن بود کاندر تن است هر سر مویش چو خنجرا