جان بر کف
معنی کلمه جان بر کف در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه جان بر کف
عشق را شیفته ای باید جان بر کف دست این نه کاریست که از مردم عاقل خیزد
جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر من نیک سبک گشتم آن رطل گران زوتر
من به استقبال او جان بر کف از بهر نثار یار میگوید کنون عطارم اینک میرسد
کف هستی ز سر خم مُدَمَّغ برود چون بگیرد قدح باده جان بر کف دست
اگر خواهی شدن جان بر کف دست نهٔ دلدار چون گردی تو سرمست
کسی را وصل تو گردد میسر که جان بر کف بود زر در ترازو
در حسرت جرعه ای ز جامت جان بر کف دست می نهد جم
چو آب آشفته جان بر کف روانم تا کجا سروی چو قد و قامتت بینم روان در پایش آویزم
در ایام سوگواری فاطمه زهرا (س) گروهی آشوبگر و مخل نظم و امنیت در خیابان پاسداران غائلهای به پا نموده و به تخریب اموال مردم پرداخته و ۳ تن از دلاورمردان جان بر کف نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و ۲ تن از بسیجیان عزیز را مظلومانه به [شهادت] رساندند.
جان بر کف دست است طبیب از پی مژده آن کیست که آرد سویش از دوست پیامی
عشق هم صفحه جان بر کف خواهش بنهد برم آید همه تن شوق و سراپای نیاز