طراز
معنی کلمه طراز در لغت نامه دهخدا

طراز

معنی کلمه طراز در لغت نامه دهخدا

طراز. [ طِ ] ( معرب ، اِ ) نگار جامه. ( منتهی الارب ). معرب است.( منتهی الارب ) ( صحاح ). اصل این کلمه تراز فارسی و معرب است ، سیوطی در کتاب «المزهر» گوید: فممّا اخذوه ( ای العرب ) من الفارسیة، الطراز. زوزنی در کتاب المصادر خویش گوید: التطریز بر جامه طراز کردن. طراز جامه.( قوافی امیر علیشیر ). علم ثوب. ( زمخشری ) ( صحاح ). علم جامه. ( اوبهی ). نقش و نگار جامه. نگار علم. ( مهذب الاسماء ). نقش. علم. ( مجمل ). علم جامه و مطلق آرایش و زینت مجاز است. و با لفظ آوردن و دادن و کشیدن و نهادن و بستن و انگیختن مستعمل. ( آنندراج ) :
نگه کرد زال آنگهی از فراز
ز سیمرغ دیدش هوا پرطراز.فردوسی.باد علمدار گشت ، ابر عَلم شد سیاه
برق چنانچون ز زر یک دو طراز علم.منوچهری.و بر سکه درم و دینار و طراز جامه نخست نام ما نویسند، آنگاه نام برادر. ( تاریخ بیهقی ). قبای سقلاطون بغدادی بود سپیدی سپید، سخت خرد نقش پیداو عمامه قصب بزرگ ، اما بغایت باریک و مرتفع و طرازی سخت باریک. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 150 ). و نام رضاعلیه السلام بر درم و دینار و طراز جامها نبشتند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 137 ).
بسخنهای من پدید آید
بر تن و آستین حق طراز.ناصرخسرو.یکی خوب دیبا شمر دین حق را
که علمست و پرهیز نقش طرازش.ناصرخسرو.ماه ترکستان طراز مشک بر دیبا کشید.عثمان مختاری.صنما آن خط مشکین که فرازآوردی
بر گل از غالیه گوئی که طراز آوردی.امیرمعزی.و سیرت پادشاهان این دولت ، طراز محاسن عالم و جمال مفاخر بنی آدم شده. ( کلیله و دمنه ).
به سکه و به طراز ثنای او که بر آن
خدیو اعظم خاقان اکبر است القاب.خاقانی.شاه عراقین طراز کز پی توقیعاو
کاغذ شامیست صبح خامه مصری شهاب.خاقانی.بر تن ناقصان قبای کمان
بطراز هنر ندوخته اند.خاقانی.القاب میمون او طراز خطبه و سکه آن نواحی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی خطی ابوالحرث احمدبن محمد ). غره دولت و جمال جمله و طراز حله ایشان بود. ( ترجمه تاریخ یمینی خطی ).
طراز نو انگیزم اندر جهان
که خواهد ز هرکشوری نو رهان.نظامی.فلک نیست یکسان همآغوش تو

معنی کلمه طراز در فرهنگ معین

(طَ رّ ) [ ع . ] (ص . ) نگارگر جامه .
( ~ . ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - روش . ۲ - طبقه ، نوع .
(طِ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - نقش ونگار پارچه . ۲ - حاشیة جامه . ۳ - زین وبرگ اسب . ۴ - گستردنی . ۵ - موی . ۶ - کارگاه شکرسازی . ۷ - تار ریسمان .

معنی کلمه طراز در فرهنگ عمید

= تراز
۱. [مجاز] طبقه، ردیف.
۲. [مجاز] نوع، قسم، گونه.
۳. [قدیمی، مجاز] زینت، آرایش.
۴. [قدیمی] حاشیۀ لباس یا پارچه که معمولاً پرنقش ونگار است، یراق.
۵. [قدیمی] نوعی پارچۀ نفیس ابریشمی.
۶. [قدیمی] مو.
۱. = طرازیدن
۲. طرازنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): دین طراز، کارطراز، مدیح طراز، ملک طراز: کار من آن به که این وآن نطرازند / کآن که مرا آفرید کار طراز است (خاقانی: ۸۲۹ ).

معنی کلمه طراز در فرهنگ فارسی

شهریست در اسپانیا.
تراز، معرب ترا ، زینت ونقش ونگارجامه، فراویز، جامه فاخر، طریقه، نمط، روش، طبقه، نوع، قسم، طرز
۱ - طرز روش قاعده قانون . ۲ - طبقه نوع قسم : از طراز اول علماست . یا از این طراز . به همین وجه ازین طریق . یا هم طراز . در ردیف در سلک : در حکمت همطراز از ابن سیناست .
تارجه شهریست از شهرهای اسپانیا

معنی کلمه طراز در دانشنامه عمومی

تَراز یا طراز ( در قزاقی: Тараз ) شهری است تاریخی در آسیای میانه که امروزه در خاک کشور قزاقستان واقع شده است.
این شهر مرکز استان جامبیل است و ۳۳۰ هزار نفر جمعیت دارد. این شهر پس از شهر آستانه سریع ترین رشد را در میان شهرهای آسیای میانه دارد.
نام این شهر را در منابع اسلامی به صورت طراز می نویسند و در دوره هایی در زبان قزاقی آن را تالاس، جامبیل و اولیاء آتا ( Әулие́ - Ата ) نیز می نامیدند.
این شهر ابتدا از آن سغدیان بود. پس از آن چینی ها و گوکترکان نیز به منطقه ای که طراز در آن قرار داشت وارد شدند. طراز در دوره های بعد جزئی از پادشاهی سامانیان شد و سامانیان دین اسلام را با خود به این شهر آوردند. زبان فارسی، زبان رسمی سامانیان نیز در آن زمان زبان رسمی منطقه تراز شد. این شهر بعدها تحت سیطره قراخانیان، سلجوقیان، ایلخانان مغول درآمد. در آغاز سده شانزدهم میلادی مصادف با روی کار آمدن حکومت صفویه در ایران، طراز که میان ازبکان و قزاق ها در محاصره بود ابتدا به دست ازبکان افتاد. بدنبال شکست شیبک خان از شاه اسماعیل صفوی قلمرو ازبک ها دچار پریشانی شد و در همین زمان طراز به اشغال نیروهای قزاق درآمد و حاکمیت قزاق ها بر طراز تا نیمه قرن نوزدهم دوام آورد. آن گاه طراز توسط ارتش روس محاصره شد و سپس به خاک قلمرو روسیه تزاری پیوست. پس از انقلاب بلشویکی اکتبر و فدراسیونی شدن روسیه شهر طراز به جمهوری شوروی سوسیالیستی قزاقستان واگذار شد. پس از استقلال این جمهوری از شوروی تا کنون طراز بخشی از خاک جمهوری قزاقستان است.
در روزگار باستان طراز در منطقه شمال سرزمین سغد قرار داشت و به تبع آن ساکنانش عمدتاً سغدیان بودند. سغدی ها قومی ایرانی نژاد بودند که به زبان سغدی از زبان های ایرانی تکلم می کردند. سرزمین سغد به دلیل قرار داشتن در مسیر اصلی جاده ابریشم از اهمیت بالایی برخوردار بود و به نوعی دالان اصلی ارتباط مردم چین و شمال هند با ایرانی ها، اروپایی ها و تمدن های خاور نزدیک بود. پس از ورود ترکان آسیای میانه مانند گوک ترک ها و نیز چینی های هان تغییراتی در ترکیب نژادی منطقه پیدا شد و عناصر ترک تبار با مردم بومی آن منطقه آمیخته شدند به گونه ای با ترکیب سغدی ها و ترکان و چینیان مهاجر و نیز ورود سامانیان به آن منطقه زبان سغدی به سرعت به نفع فارسی و ترکی عقب نشینی کرد. امروزه بازمانده های سغدیان تنها در دره رود زرافشان در شمال تاجیکستان که در فاصله ای نزدیک به طراز قرار دارد یافت می شوند. پس از اشغال طراز توسط روس ها عنصر روسی هم به درون شهر رخنه کرد. با این وجود تا سال ۱۸۹۷ میلادی ترکیب قومیتی طراز چنین بود:
معنی کلمه طراز در فرهنگ معین
معنی کلمه طراز در فرهنگ عمید
معنی کلمه طراز در فرهنگ فارسی
معنی کلمه طراز در دانشنامه عمومی

معنی کلمه طراز در دانشنامه آزاد فارسی

طِراز
(معرب تراز فارسی) پارچه ای که طرح یا نوشته ای، به صورت بافته یا گلدوزی، آن را زینت می داد و از آن برای لباس مأموران دولتی و حکومتی و امرا و سلاطین استفاده می شد. طراز که معمولاً با نخ هایی طلایی و رنگین و غیر از رنگ پارچه، و معمولاً بر روی سینه یا پشت، بازوان و لبۀ لباس و گاه پایین دامن لباس یا پیراهن، نقش می شد، منشأ ایرانی و رومی داشت؛ زیرا تا پیش از حکومت عبدالملک بن مروان ( ـ ۸۶ ق) طرازها با کلماتی از خط پهلوی یا رومی نوشته می شد، بعد به دستور وی به خط عربی درآمد. در روزگار عباسیان اشکال ابتدایی عمامه خطوط شبه کوفی داشتند. گاه طراز بر روی نواری (← بازوبند) نقش می شد و آن را بر بالای آستین لباس ها، ازجمله خفتان های این دوره، می دوختند. طراز در دورۀ صفاریان گاه عبارات قرآنی و در دورۀ سامانی بیشتر نام سلاطین و حاجبان دربار بود. اطراف عمامۀ سلاطین آل بویه نیز طرازی گلدوزی و زربفت داشت. در دوره های غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان نیز خفتان ها و رداها مطرز به نام سلطان، گاه ولیعهد و نقش کلمات، همراه با تزیینات و نقش و نگارهای دیگر بود. از دورۀ مغول و تیموریان پارچه ای به نام «طراز ابوسعید» و از دورۀ صفوی ردایی ابریشمین با طرحی با کلمۀ رسول به دست آمده است. در همۀ دوره های حکومتی طرازخانه هایی در بسیاری از شهرها وجود داشت، ازجمله در بغداد در دارالامارۀ عباسیان، بخارا در دورۀ سامانیان، فارس، بم، فسا، شوشتر، گناوه، قرقوب و شوش در دورۀ آل بویه که به طرازخانه های سلطانی مشهور بودند و با طراز ساده و بدون تذهیب جهرم فرق داشتند. در فشافویۀ تهران نیز طرازدوزی انجام می شد. پارچه های طرازدار در دورۀ خلفای اموی در اسپانیا و نیز در دورۀ ممالیک مصر رایج بود. در دورۀ خلفای فاطمی مصر اهمیت فراوان یافتند. این منسوجات، با نوشته های اسلامی، حتی به اروپا نیز وارد شد.

معنی کلمه طراز در ویکی واژه

نقش ونگار پارچه.
حاشیة جامه.
زین وبرگ اسب.
گستردنی.
موی.
کارگاه شکرسازی.
تار ریسمان.
نگارگر جامه.
روش.
طبقه، نو

جملاتی از کاربرد کلمه طراز

نی چو تو رضوان رخ از صبایح رازی نی چو تو غلمان بر از بتان طرازی
آقانورالدین پس از بازگشت اش از نجف در اراک حوزه علمیه ای تأسیس کرد و به تربیت شاگرد پرداخت به گونه‌ای که بیشتر علمای طراز اول عراق عجم در دوره بعد از شاگردان وی بوده‌اند. حوزه درسی وی در اراک را مقدمه تأسیس حوزه علمیه قم می‌دانند، حتی برخی می‌گویند که آشیخ عبدالکریم حائری یزدی حوزه علمیه قم را به اشاره آقانورالدین ساخته‌است و بودجه اولیه‌اش را نیز او تأمین کرده‌است. وی تألیفات بسیاری دارد که تعدادی از آنها عبارت‌اند از:
شخصیت علمی احمد علی کهزاد، با پنجاه سال کارهای علمی و تحقیقاتی و نگارش کتاب‌ها و آثار بیشمار وی در زبانهای فارسی، پشتو، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیای نزد مردم افغانستان و جهان به حدی با اهمیت و با ارزش است، که او را از جمله دانشمندان طراز اول تاریخ‌نگاری و باستان‌شناسی معاصر افغانستان شناخته‌اند.
آب‌انبار شماره دو کندر مربوط به دوره پهلوی اول است و در شهرستان خلیل‌آباد، بخش شش طراز، شهر کندر واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۳۳۰۶ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
عطار درین کوی اگر نیک و اگر بد پروانهٔ آن شمع طراز است چگویم
تاج حکمت با لباس عافیت باشد بپوش جان چو کامل شد طراز جامه گو هرگز مباش
کشد از وزن به بر خلعت ناز کند از قافیه دامانش طراز
وی نقاشی چیره‌دست بوده و برخی از تابلوهای وی به خصوص پرتره هائی که از شخصیت‌های طراز اول زمان خود کشیده در موزه‌های بزرگ جهان نگهداری می‌شود.
طرازندهٔ مجلس و بزمگاه نوازندهٔ چنگ در چنگ شاه
هر آن کوی کله زرین که چرخ ازاختران سازد لباس عمر او را چون، طراز جاودان زیبد
نقش هستی بیدل از کلفت‌طرازان صفاست تا تویی در هرکجایی سایهٔ مهتاب ریز
او در جریان قیام مشروطه نیز فعال بود. در دوره دوم مجلس شورای ملی که از آخوند خراسانی مرجع بزرگ وقت خواسته شد بیست عالم طراز اول را معرفی کند تا مجلس در چارچوب اصل دوم متمم قانون اساسی، پنج نفر را برای نظارت شرعی بر مصوبات خود برگزیند، یکی از علمائی که در این فهرست بیست نفره معرفی شد میرزا ابوالحسن انگجی بود. وی البته جزو منتخبان اولیه نبود اما با فوت حاج میرزا زین‌العابدین قمی و در حالی که جایگاه یکی از علمای پنجگانه به سبب استعفای منتخبان قبلی تا بیش از یک سال خالی مانده بود، میرزا ابوالحسن در ششم بهمن ۱۲۸۹ خورشیدی با قرعه کشی در مجلس انتخاب شد.
چون طراز آخته فردا بخواهی ریختن گر کشد بر جامهٔ جاهت فلک نقش طراز
آب‌انبار شماره یک کندر مربوط به دوره پهلوی اول است و در شهرستان خلیل‌آباد، بخش شش طراز، شهر کندر واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۳۳۷۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
با وقوع انقلاب اسلامی، آوینی دچار تحول شده و تبدیل به متفکر طراز انقلاب شد. طوری که یامین‌پور او را «نمایندهٔ تفکر عقلانیت اسلامی» معرفی می‌کند. آوینی در نخستین باری که پس از انقلاب شروع به نوشتن کرد، نامه‌ای به برادرش سعید - که در آمریکا ساکن بود - فرستاد. او در این نامه به توصیف آنچه که دیده و حس کرده پرداخته است و آرزو می‌کند که کاش برادرش نیز در این تجربه با او شریک بود.
ای برزم اندر لشگر شکن و رزم افروز وی ببزم اندر شکر شکن و بزم طراز
گر در تو چمن طراز کنعان می‌دید رنگ گل حسن را به سامان می‌دید
آب‌انبار باغ شیخ مربوط به اواخر دوره زند است و در شهرستان ساوه، بخش مرکزی، دهستان طراز ناهید، روستای باغ شیخ واقع شده و این اثر در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۳۰۰۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.